موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
می گویند:
هر وقت آب می نوشی،
بگو یا حسین(ع)،
این روزها که
آب می بینی و نمی نوشی
آرام بگوی یا اباالفضل(ع)
جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمیتوانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.
امام حسین علیه السلام فرمود:
«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه میخواهی گناه کن.
اول: روزی خدا را مخور و هر چه میخواهی گناه کن.
دوم: از حکومتخدا بیرون برو و هر چه میخواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه میخواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش میبرد در آتش وارد مشو و هر چه میخواهی گناه کن.»
جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیتهای طرح شده چارهای جز توبه نداشت.
چه لذتی دارد در بین الحرمین باشی و ندانی رو به کدام سو افکنی!!
از یک سو عباس است و از سوی دگر حسین…………….
آنجا بود که فهمیدم رو به جلو که می روی از پشت سرتت فارغ نشو!
کاش تکرار میشد بعضی لحظات
فقط باید شکرش کنم برای دادن آن لحظه اش که بزرگوارانه بمن بخشید!!!
در حالی که به خود که مینگرم میبینم لیاقت چنین لطفی را نداشته ام!!
آری
و بین الحرمین سماوات بهشت است .
و زبان از گفتن زیبایی های کربلا چقدر حقیر است !!!
زیرا جز یاران حسین را به کربلا راه نمی دهند . و خدا را شکر که هوز به ما امیدی هست
نقطه سر خط
عبدالزهرا حجت رحیمی
پنچ دقیقه قبل از اینکه برم یک نفر اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمائید!
عکسی به من نشون داد، یه پسر نوزده، بیست ساله ای بود، گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری هست، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود، در ضمن ناشنوا هم بود.
یک پسر عموش هم به نام غلامرضا اکبری شهید شده، غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست، بعد با زبون کرولالی خودش، با ما حرف می زد ، ما هم گفتیم : چی می گی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
دید ما نمی فهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید…
روش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری، بعد به ما نگاه کرد گفت: نگاه کنید!… خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم شوخیش گرفته، دید همه ما داریم می خندیم، طفلک هیچی نگفت؛ سرش رو انداخت پائین یه نگاهی به سنگ قبر کرد با دست پاکش کرد، سرش رو پائین انداخت و آروم رفت…
فرداش هم رفت جبهه. 10 روز بعد جنازه¬اش رو آوردند دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند.
وصیت نامه اش خیلی کوتاه بود، اینجوری نوشته بود:
« بسم ا… الرحمن الرحیم ، یک عمر هرچی گفتم به من می خندیدند ، یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم ، مسخره ام کردند ، یک عمر هرچی جدی گفتم ، شوخی گرفتند ، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف می زدم ، و آقا بهم گفت: تو شهید می شی . جای قبرم رو هم بهم نشون داد ، این رو هم گفتم اما باور نکردید! »
به نقل از: حجت الاسلام انجوی نژاد
روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از
جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد…
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که
چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت!!!ا
امام علی علیه السلام:
هرکه اطمینان داشته باشد آنچه خدا برایش مقدر کرده از او فوت نمی شود دلش آرام میگیرد.
این روزها بسیاری از رسانه های تیتر اصلی خبر خود را به گرانی مرغ اختصاص داده اند و در این رابطه از کلمه بحران استفاده میکنند، به طوری که هر کس در ایران وجود نداشته باشد تصور میکند گرانی مرغ یک معضل اصلی در جامعه ایران است و ممکن است این گرانی ها تبدیل به یک نارضایتی عمومی و سپس تبدیل به شورش یا کودتا شود.
حال این سوال پیش میآید که آیا درست است که ارزش مردم ایران را تا این حد پایین بیاوریم که بخاطر 3 هزارتومن افزایش قیمت مرغ، شورش یا کودتا کنند!؟
آیا مردم ایران بخاطرگرانیها همصدا با رسانه ها بیگانه، به انقلاب و نظامشان پشت میکنند؟
آیا این توهین به مردمی نیست که 30 سال است با تمام هجمههای نظامی فرهنگی و اقتصادی دشمن، توانسته است پای این نظام و انقلاب خود مقتدرانه بایستد؟
ملتی که در همان ابتدای پیروزی انقلاب با ترور مسئولان دلسوز خود و بعد از آن با شروع 8 سال جنگ تحمیلی توانست در مقابل کوه مشکلات ایستادگی کند وبا پشتکار خود رتبه نخست جهان را از لحاظ جهش علمی برای خود بدست آورد.
ای کاش رسانه ها کمی هم از پیشرفت های ایران در زمینه های پزشکی،نانو، سلول های بنیادی، انرژی هسته ای، خود کفایی در محصولات کشاورزی،تسهیلات نظامی و…میپرداختند.
ای کاش رسانه ها در کنارانتقاد به مسئولان در یک نگاه واقع بینانه خدمات مسئولین را هم بازگو میکردند.
آیا شهرستانی که در 10سال گذشته از امکانات طبیعی مانند آب، گاز، برق، تلفن، جاده ها، ورزشگاهها، بیمارستانها، مدرسه هاو…بی بهره بوده است و اکنون به تمام آنها دست پیدا کرده است، موضوعی است که باید از کنار آن به راحتی گذشت؟
ای کاش رسانه های داخلی در کنار پرداختن به برخی از مشکلات اقتصادی کمی هم به معظلات فرهنگی و اجتماعی مانند بالا رفتن سن ازدواج، طلاق، اعتیاد و…میپرداختند.
شاید برخی بگویند مشکلات فرهنگی ناشی از مشکلات اقتصادی است اما واقعیت این است که آمار طلاق، خود کشی، افسردگی، اعتیاد، فروپاشی بنیان خانواده و… در طبقه مرفه بسیار بیشتر از طبقه مستضعف است.
البته این بدان معنا نیست که از مشکلات اقتصادی چشم پوشی کنیم بلکه بدین معنا است که به جای نا امید کردن یکدیگر و القای بحران با تلاش خود قدمی را برای رفع مشکلات برداریم.
برای نمونه میتوانیم با خرید کالای ایرانی بخش تولید داخل را فعال کنیم و وقتی بخش تولید فعال شد شاهد رونق اقتصادی و به دنبال آن کاهش قیمت هستیم.
در یک خبر آمده بود که اگر هر ایرانی نیم کیلو چای ایرانی بخرد دیگر مجبور به وارد کردن چایی خارجی نیستیم و چای اصیل ایرانی را میتوانیم با قیمت پایین تهیه و مصرف کنیم.
همچنین میتوانیم به عنوان یک کارمند، فروشنده یا یک راننده تاکسی انصاف را رعایت کنیم و در این هیاهو بجای کم فروشی و گران فروشی ،هموطنان خود را به چشم یکی از اعضای خانواده خود بدانیم و هوای یکدیگر را داشته باشیم.
سرفراز باشی میهن من…
روزی حضرت آدم (ع) ناگهان دید سه مجسمه سیاه و بد منظر در سمت چپ او قرار گرفتند و سه مجسمه نورانی در سمت راست او.از مجسمه های سمت راست پرسید شما کیستید؟
اولی گفت: من ((عقل)) هستم . دومی گفت: من ((حیا)) هستم. سومی گفت:من ((رحم)) هستم.
حضرت آدم(ع) پرسید جایگاه شما در کجاست؟
اولی گفت: در ((سر انسان ها)). دومی گفت: ((درچشم انسان ها)). و سومی جواب داد: ((در دل انسان ها)). حضرت آدم (ع) به سمت چپ برگشت و ازسه مجسمه سیاه و بدهیبت پرسید: شما کیستید؟
اولی گفت: من ((تکبر)) هستم. حضرت آدم (ع) گفت: ((جای تو کجاست؟)) گفت: ((درسر انسان ها)). حضرت آدم (ع) فرمود: ((انجا که جای عقل است!)). تکبر گفت: ((اگر من وارد سر شوم عقل بیرون رود)). از دومی پرسید: ((تو کیستی؟)) گفت: من ((طمع)). حضرت فرمود: ((جای تو کجاست؟)) گفت: ((در چشم انسان ها)). حضرت فرمود: ((چشم که جای حیا است!)) طمع گفت: ((من اگر در چشم جای گرفتم حیا می رود)). و از سومی پرسید: ((توکیستی؟)) گفت: من ((حسد)) هستم. حضرت فرمود: ((جای تو کجاست؟)) گفت: جای من در((دل انسان ها)) است. حضرت فرمود: ((دل که جای رحم است!))حسد گفت :که ((اگر من وارد قلب انسان شوم، رحم و مروت از قلب او میرود)).
(برگرفته از کتاب:عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی)
ارس به نقل از خبرگزاری رویترز، از زمان سقوط حسنی مبارک در مصر، اسلامگراها قدرت بیشتری یافتهاند. ظاهرا اکنون زمان مناسبی است تا زنان محجبه و نقاب پوش روی پای خود بایستند چراکه در طول دوران مبارک آنها برای یافتن شغل با دشواری روبرو بودند. حسنی مبارک حضور زنان محجبه و نقاب پوش در صفحه تلویزیون را منع کرده بود.
آبیر شاهین، یکی از زنان فارغ التحصیل از دانشگاه آمریکاییها در قاهره که به خاطر مخالفت کارفرمایان با پوشش او، برای یافتن شغل تلاش کرده است، به رویترز گفت: گفته میشود به خاطر زبان بدن، شبکه تلویزیونی زنان محجبه رونق نمیگیرد اما آهنگ صدای ما میتواند احساسات و واکنشهای ما را نشان دهد.
به گفته ابو اسلام احمد عبدالله، مالک این شبکه تلویزیونی، هدف از چنین پروژهای، فراهم کردن امکان برای زنان محجبه است تا بتوانند بدون تبعیض فعالیت کنند.
وی افزود: زنان محجبه برای کار در شبکههای تلویزیونی درخواست میدادند اما شغلی پیدا نمیکردند. چرا زنان محجبه باید در چنین محیطی قربانی تبعیض باشند؟ به همین علت تصمیم گرفتم شبکهای راهاندازی و شرایط را برای آنها فراهم کنم به امید اینکه دیگران نیز از من در این زمینه دنبالهروی کنند.
طبق این گزارش، برنامههای این شبکه تلویزیونی جدید که عنوان آن «ماریا» است و قرار است از روز اول ماه رمضان پخش شود.
رمزها در رمضان است، خدا می داند
برتر از فهم و گمان است، خدا می داند
موسم بندگی چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است خدا می داند
بار عام و، همه مهمان خداوند کریم
ماه آزادی جان است، خدا می داند . . .