موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
امام هشتم علیه السلام می فرمایند:
خداوند سه چیز را به سه چیز دیگر مربوط كرده است و به طور جداگانه نمی پذیرد . نماز را با زكات ذكر كرده است ، هركس نماز بخواند و زكات ندهد نمازش پذیرفته نیست . نیز شكر خود و شكر از والدین را با هم ذكر كرده است . از این رو هركس از والدین خود قدردانی نكند از خدا قدردانی نكرده است . نیز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به ارحام در كنار هم آمده است . بنابراین اگر كسی به خویشاوندانش رسیدگی و احسان ننماید ، با تقوا محسوب نمی شود.
إن الله عزوجل أمر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری : امر بالصلاة و الزكاة ، فمن صلی و لم یزك لم یقبل منه صلاته ، و امر بالشكر له و للوالدین ، فمن لم یشكر والدیه لم یشكر الله ، و امر باتقاء الله و صلة الرحم ، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عزوجل
عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص (258)
اول شخصیت عالم پیامبر رحمت ومهربانی حضرت محمد (ص) می فرماید:
کودکان را به خاطر پنج خصلت دوست می دارم:
اول آن که بسیار می گریند
دوم آن که با خاک بازی می کنند
سوم آن که بدون کینه دشمنی می کنند
چهارم آن که چیزی را برای فردا ذخیره نمی کنند
پنجم آن که می سازند وآن گاه خراب می کنند
. منبع: مواعظ العددیه ص 340
يكي از ثروتمندان عرب نزد رسول الله (ص) آمد كه پيامبر (ص) نزد كوه ابو القبيس ايستاده بود گفت يا رسول الله من وضع مالي خيلي خوبي دارم .ولي حوصله رفتن به حج وبه جا آوردن اعمال آن را ندارم ولي حاضرم به جاي آن هر چه شما دستور بدهيد در خدا انفاق كنم تا خدا ثواب زيارت حج را به من بدهد. پيامبر رحمت ومهرباني فرمودند :به خدايي كه جان من درتحت قبضه قدرت اوست اگر به وزن اين كوه ابو القبيس طلا انفاق كني ثواب حج را به تو نمي دهند .
به نقل از سخنراني استاد حدائق
میوه درخت توکل قطع امید از مردم است.
میوه ترس از خداوند نترسیدن از مردم است.
میوه ی یقین اخلاص در کارهاست .
میوه اختلاف با مردم گرفتاری فراوان بدبختی های گوناگون ودر پی آن داخل شدن به دوزخ است .
میوه گذشت ونیکی با مردم عزت وبزرگواری در میان مردم عزیز شدن نزد خدا تعالی و وارد بهشت شدن است .
میوه محبت وخوش اخلاقی با مردم دوست فراوان داشتن عزت زیاد وعاقبت به خیر شدن است.
منبع:کتاب نورهدایت استاد شیخ علی اکبر تهرانی
فرعون دلقکی داشت که خود رامثل حضرت موسی در می آورد و گاه گاهی لباسی همچون لباس چوپانی موسی کلیم الله می پوشید ووارد مجلس فرعون می شد ومی گفت :به من ایمان بیاورید وهمه زیر خنده می زدند .موجب خنده ی فرعون واطرافیان می شد ولی خداوند او را در رود نیل غرق نکرد ونجات یافت.حضرت موسی (ع) به خداوند متعال عرض کرد چرا این دلقک را غرق نکردی ؟؟ خداوند فرمود:چون خودش را شبیه کلیم من کرده بود.
همین شبیه شدن هم بی اثر نیست البته اگر انسان شبیه می شود سعی کند شبیه خوب ها شود
برای همین است که می گویند اگر در عزاداری معصومین نمی توانید گریه کنید خود را شبیه گریه کنندگان در آورید.
منبع :کتاب محبت ورحمت نوشته استاد فرحزاد
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار؛
رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانهاش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم.
در دعای روز اول ماه رمضان می خوانیم: “اللهمَّ اجعل صِیامی فیهِ صِیامَ الصائِمین، وَ قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین، وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومَةِ الغافِلین، وَ هَب لی جُرمی فیهِ یا اِلهَ العالَمین، وَاعفُ عَنّی یا عافِیاً عَنِ المُجرِمی".
“خداوندا ! روزهام را در این ماه روزه روزه داران قرار ده و شب زنده داریام را شب زنده داری شب زنده داران و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران و ببخش گناهم را در آن ای معبود جهانیان و از من درگذر، ای در گذرنده از گنهکاران".
دست هایی که کمک می کنند،مقدس تر از لبهایی که دعا می کنند.
روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند
درمسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد….
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود….
نتیجه گیری :
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،
و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.
. . .
هیچ چیز غیر ممکن نیست!