موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
***عبدالعظيم حسني ميگويد كه حضرت رضا(ع) به او فرمودند: اي عبدالظيم؛ از طرف من به دوستانم سلام برسان و به آنها بگو:
*شيطان را بر خود مسلّط نكنند. و ايشان را دستور بده به راستگويي و امانتداري، و امر كن كه سكوت را پيشه خود سازند و از مجادله با يكديگر خودداري كنند، با ر وي خوش يكديگر را ملاقات كنند، و به زيارت هم بروند كه همانا اين عمل باعث تقرّب به من ميباشد. درّنده خويي نداشته باشند كه بخواهند يكديگر را پاره كنند. زيرا من قسم ياد كردهام كه هر كه چنين كند و يكي از دوستان مرا خشمگين سازد از خدا بخواهم كه او را در دنيا به عذاب سختي گرفتار كند و در آخرت از گروه زيانكاران باشد*.1
***مناقب حضرت امام رضا(ع):
ابن شهر آشوب(ره) در كتاب مناقب از موسي بن يسار نقل كرده است كه گفت:
*به همراه حضرت رضا(ع) بودم، هنگامي كه نزديك ديوارههاي شهر طوس رسيده بودند، ناگهان صداي ناله و فريادي شنيدم و به دنبال آن صدا رفتم، ديدم جنازهاي است، همينكه چشمم به جنازه افتاد، آقا و سرورم را ديدم كه ميخواهند از اسب پياده شوند، سپس طرف جنازه آمدند و آن را بلند كردند و همانند برّهاي كه مادرش را در بر ميگيرد و به او ميچسبد جنازه را در برگرفتند، آنگاه به من رو كردند و فرمودند: اي موسي بن يسار! هر كس جنازه دوستي از دوستان ما را تشييع كند، از گناهان خارج ميشود مانند روزي كه از مادر متولّد شده است و هيچگونه گناهي ندارد.
و چون جنازه را كنار قبر نهادند، ديدم آقا و سرورم جلو آمدند و مردم را كنار زدند تا ميّت براي آن حضرت پديدار شد، دست مبارك خود را بر روي سينه او نهاده، فرمودند: اي فلان بن فلان! تو را بشارت باد به بهشت، و بعد از اين ساعت ديگر هراس و وحشتي نخواهي داشت.
و من كه اين رفتار حضرت و فرمايش ايشان را درباره آن شخص شنيدم، عرض كردم: فدايت شوم، آيا اين مرد را ميشناسيد؟ به خدا قسم اين سرزميني است كه قبلاً در آن قدم نگذاشتهايد؟ به من فرمودند: اي موسي بن يسار! آيا نميداني اعمال شيعيان هر صبح و شام به ما عرضه ميشود؟ اگر در اعمال آنها تقصيري مشاهده كنيم از خداوند گذشت و بخشش براي آنان طلب ميكنيم و اگر پرونده عالي باشد و اعمال نيكو در آن ثبت شده باشد توفيقات بيشتر و شكر الهي را براي آن نيكوكار تقاضا مينماييم.*2
1. الإختصاص، ص 240؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 49، ص230، ح 27؛ المستدرك، ج 9،ص 102، ح 8.
2. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 341؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 49، ص 98، ح 13؛ المستدرك، ج 12، ص164، ح9؛ بحراني، مدينه المعاجز، ج 7، ص 228، ح 179.
دوچیز مدهوشم میکند: ابی اسمانی که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست …
خدایا هر روز کمی اندوه برام بفرست زیرا در اندوه است که تو یاد میشوی و در خوشی از یاد میروی!
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی …
کی می شود که موذن به ” تکبیره الاحرامی ” جهان را به تماشای صبح ، صلا زند !
تا کی در آینه های عمر ، با دستهای بلند ” ندبه ” تو را التماس کنیم و تو نیایی !
بشریت فرسوده فراق توست و منتظر است تا به پیشگاه مقدس تو دو رکعت نماز بگذارد رکعتی به ظهور و رکعتی به حضور .
اللهم عجل لولیک الفرج
ببینید و دل مبندید
چشم بیندازید و دل مبازید
که دیر یا زود باید گذشت و گذشت
هر آمدنی را رفتنی
هر انتصابی را عزلی
خوشا به حال آنانکه
در طاعت خالقند و در خدمت مخلوق
(از حضرت علی (ع))
من چادرم را خودم سر کردم
بیا فکر کنیم حجاب محدودیت است !
من “آزادانه” عاشقت هستم
ای زیبا ترین محدودیت دنیا
به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم ، کمی با کفش های او راه بروم.
“دکتر شریعتی”
مردم ما از کمبود ها و کسریها گله ندارند،
آنچه مردم را می آزارد و صدایشان را در می آورد
وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از بیت المال است و بس!
خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی ص 29
احمدرضا رادان : چند سال پیش در پرواز مشهد اتفاقی فهمیدیم که آیت الله بهجت نیز همسفر ماست، خوشبختانه این توفیق حاصل شد که ما در صندلی پشتی ایشان قرار گرفتیم.
من همان جا فرصت را مغتنم شمردم و خصلت اصفهانی ام نیز گل کرد و به مرحوم آیت الله بهجت گفتم شما یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد و منفعت فراوانی داشته باشد و ایشان بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند تا به ما بدهند، من هنوز هم آن کاغذ را با خود دارم.
ایشان نوشته بودند که :
«در هر حال زیاد صلوات بفرستید» .
منبع : وبلاگ میلاد