موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
خداکندازرضای این خداوند(اهل بیت(ع))که رضای خداونداست،خارج نشویم.اگررضای دیگران رابخواهیم،پشیمان خواهیم شدومعلوم نیست که بتوانیم تدارک کنیم.
معلوم می شود نماز شب مستحبی نظیرروضه خوانی است ،زیرا وقتی در زمان رضاخان روضه خوانی را منع کردند ، یکی ازاصحاب و اطرافیان حاج شیخ عبدالکریم حایری به ایشان عرض کرد :چیزی نیست ،روضه خوانی یک امر مستحب است که پهلوی آن رامنع کرده است.
حاج شیخ فرمود :بله مستحبیست که هزار واجب درآن است.
خدا میداند که چقدر احکام واجب و چه جملات وسیره و کلماتی ازسید الشهدا و سایر معصومین که در مقدمه روضه نقل می شود که سبب تقویت دین مردم است .
(برگرفته از کتاب نکته های ناب از آیت الله بهجت)
نفاق درست نقطه مقابل تقیه است،منافق کسی است که در باطن به مبانی اسلام اعتقاد ندارد یا درآن تردید دارد و متزلزل است ،ولی در میان مسلمین اظهار اسلام می کند.
تقییه ای که ما می گوییم این است که در باطن اعتقاد صحیح اسلامی دارد، منتها تابع نظر بعضی از تندروان وهابی که همه مسلمین را جز خودشان،کافر می دانند و برای آنها خط و نشان می کشند و تهدیدمیکنند، نیست،هرگاه فرد با ایمانی عقیده خود را برای حفظ جان وناموس خود، از این گروه متعصب کتمان کند ،تقیه است و عکس آن نفاق
(برگرفته از کتاب:شیعه پاسخ می گوید.)
مرحوم شریبانی که در بخشش وانفاق کم نظیربود ، زمانی می خواست از (کوفه) ازراه کوفه با کشتی به قصذ زیارت به کربل ابرود ،طلاب محتاج دور او را گرفته بودند و ایشلن هم هرچه داشت به انها داده وفقط مقداری برای هزینه راه برداشته بود .با ملاطفت به طلاب میگفت : اگرخدا برساند ، باز هم می دهم!
خدم آقا گفته بود:به این ها خشم کنید تا بروند .ایشان فرمودند : چه کنم ؟ خشمم نمی آید؟
(بر گرفته از کتاب نکته های ناب آیت الله بهجت)
در حدیثی قدسی است که خداوند فرمود:
ای فرزند آدم،مرگ تو به آرزوی تو می خندد، و قضا و قدر من به احتیاط و حذر کردن تو می خندد، و تقدیر من به تدبیر تو می خندد، و آخرت من به دنیا ولذت های تو می خندد، و قسمت من به حرص های تو می خندد.
(از کتاب آفات طلاب آیت الله مجتهدی تهرانی)
د رانجیل آمده است - شاید این مضمون در روایات ما هم باشد که از نمازاین کاربرمی آید- حضرت عیسی (ع) در کوهی چقدر نماز خواند وعبادت کرد تا اینکه واقعیت همه اشیاء را مشاهده نمود.
(بر گرفته از کتاب نکته های ناب آیت الله بهجت)
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببينم؟
پیر مغان : شب يک غذاي شور بخور.آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد دائم خواب آب ميديدم! خواب ديدم بر لب چاهي دارم آب مينوشم.کنار لوله آبي در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه اي مشغول…گفت اينا رو خواب ديدم!
پیر مغان فرمود: تشنه آب بودي خواب آب ديدي؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببيني!
- بهر فرج و ظهور مهدي(عج) صلوات -
آوردهاند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.
شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند: او مردی دیوانه است.
گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داد و پرسید: چه کسی هستی؟
عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی.
فرمود: تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی؟
عرض کرد: آری…
بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟
عرض کرد: اول «بسمالله» میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه کوچک برمیدارم، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر نمیکنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر لقمه که میخورم «بسمالله» میگویم و در اول و آخر دست میشویم.
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو میخواهی که مرشد خلق باشی؟ در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمیدانی. سپس به راه خود رفت.
مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید.
بهلول پرسید: چه کسی هستی؟
جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمیداند.
بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را میدانی؟
عرض کرد: آری. سخن به قدر میگویم و بیحساب نمیگویم و به قدر فهم مستمعان میگویم و خلق را به خدا و رسول دعوت میکنم و چندان سخن نمیگویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت میکنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.
بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمیدانی. سپس برخاست و برفت.
مریدان گفتند: یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟
جنید گفت: مرا با او کار است، شما نمیدانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه میخواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمیدانی، آیا آداب خوابیدن خود را میدانی؟
عرض کرد: آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیهالسلام) رسیده بود بیان کرد.
بهلول گفت: فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمیدانی. خواست برخیزد که جنید دامنش را بگرفت و گفت: ای بهلول من هیچ نمیدانم، تو قربهالیالله مرا بیاموز.
بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.
جنید گفت: جزاک الله خیراً!
و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.
و در خواب کردن اینها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد هیچ بشری نباشد.
از آنجا که گاه کارهای بعضی از عوام بهانه هایی به دست مخالفان می دهد، سزاوار است همه ی علمای اعلام و دانشمندان اسلام،از حرکات نسنجیده ی بعضی از عوام در کنار قبر پیامبر(ص) یا ائمه ی بقیع و سایر امامان معصوم و قبور شهدا و بزرگان اسلام جلوگیری کنند، و مفهوم واقعی زیارت و توسل و تبرک و شفاعت طلبیدن را به آن ها تعلیم دهند.
(از کتاب:شیعه پاسخ می گوید،آیت الله مکارم شیرازی)
علت اینکه دراسلام دستورپوشش اختصاص به زنان یافته است ،این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی،همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن زن شکار است و مرد شکارچی.
میل به خودآرایی از این نوع حس شکارچی گری او ناشی می شود.در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار برند.این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه ی به خود اسیر سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
(از کتاب:مسئله حجاب استاد مطهری.)