موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
روا بود که گريبان ز هجر تو پاره کنم …
دلم هواي تو کرده بگو چه چاره کنم ؟!
نمي خــواهم دگر اين زندگـــاني
که تــو در پــرده غـــيبت بمــاني
نمـــانده در نـــي نايم نـــوايي
نمــيـخواهي به ديــــدارم بيــايي …!
دانش آموزان همچون ساير گروه هاي ملت در اطاعت از فرمان حضرت امام (ره) كه همه را دعوت به مبارزه بي امان با رژيم امريكايي شاه مي نمود، سر از پا نمي شناختند و نجات اسلام را در پيروي كامل از امام (ره) سازش ناپذير مي دانستند. اين طبقه جوان و فعال جامعه بحق يكي از اركان و پايه هاي مهم انقلاب پيروزمند اسلامي بودند. صبح روز 13 آبان 1357 ه.ش دانش آموزان در حالي كه مدارس را تعطيل كرده بودند روبه سوي دانشگاه نهادند تا بار ديگر پيوندشان را با رهبر بت شكن خويش به جهان اعلام نمايند. اين جوانان پرشور خداجو گروه گروه داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجويان و گروههاي ديگري از مردم در زمين چمن دانشگاه اجتماع كردند. مأموران شاه، دانشگاه را به محاصره خود درآورده بودند تا چنانچه فرياد حق طلبانه از گلويي برخاست آن را با گلوله پاسخ دهند. دانش آموزان در كناره نرده ها و زمين چمن اجتماع كرده بودند و فرياد مقدس “الله اكبر” آنان فضا را مي شكافت و تا فاصله هاي دور طنين مي انداخت. ساعت يازده صبح مأموران ابتدا چند گلوله گاز اشك آور در ميان دانش آموزان و دانشجويان پرتاب كردند. اجتماع كنندگان در حالي كه به سختي نفس مي كشيدند، صداي خود را رساتر كردند و با فرياد دشمن شكن “الله اكبر” لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افكندند. در اين هنگام تيراندازي آغاز شد و لاله هاي انقلاب يكي پس از ديگري در خون غلتيدند جوانان با فرياد الله اكبر و با شعارهاي مرگ بر امريكا و مرگ بر شاه به شهادت رسيدند و انقلاب خونين اسلاميشان را تداوم بخشيدند و دشمنان اسلام را بيش از پيش به رسوايي و شكست كشاندند. در اين واقعه 56 تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند.
روزى مردى از انصار خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) رسیده و عرض كرد كه پرسشهایى از حضور مباركتان دارم. رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: اگر مى خواهى خودت بپرس وگرنه خودم بگویم كه چه پرسشهایى مورد نظر توست . مرد انصارى به وجد آمده و از این كرامت حضرت مسرور شد. به همین سبب عرض كرد: یا رسول الله ، خودتان فرموده و پاسخ نیز بدهید. پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: آمدى تا از ثواب حج ، طواف ، سعى بین صفا و مروه ، رمى جمره و تراشیدن سر و روز عرفه بپرسى ؟ مرد انصارى كه از شدت ذوق در پوست خود نمى گنجید عرض كرد: آرى ، به خدا قسم همین پرسش ها را داشتم .رسول الله صلى الله علیه و آله پاسخ فرمود: وقتى آماده سفر حج مى شوى تا مركبت از جا حركت نكرده ، خداوند بر تو ثواب منظور مى كند و تا رسیدن به اطراف مكه و قبل از پیاده شدن از مركب ، خداوند گناهانت را مى آمرزد. و پس از طواف بیت الله الحرام و همچنین سعى بین صفا و مروه چنان است كه تازه از مادر متولد شده باشى . اما در مورد ثواب رمى جمره بدان كه ذخیره قیامت بوده و به هر مو كه بتراشى نورى در جهان آخرت نصیبت خواهد شد و اما در مورد فضیلت روز عرفه ، آگاه باش ، عرفه روزى است كه خداوند به سبب آن به ملائكه مباهات مى كند و اگر عرفه را درك كنى و گناهانت به اندازه ریگ هاى بیابان و روزهاى عالم باشد خداوند از آن خواهد گذشت.
(برگرفته از سایت تبیان)
عبدالله بن حارث زبیدی:"کسی را ندیدم که بیش از رسول خدا لبخند بزند.”
می فرمود:شوخی بسیار انسان را بی آبرو می کند.
هرگاه سخن می گفت،تبسم بر لب داشت.
علی ابن ابیطالب : آدمی به گفتارش سنجیده می شود و به رفتارش ارزیابی می گردد، چیزی بگو که کفه سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود.
شهید مرتضی مطهری نقل می کرد :
از گامهای برجسته ای که در زمان معظم له و به وسیله ایشان برداشته شد، اعزام مبلغ و نماینده مذهبی به کشورهای خارجی بود.
معرفی اسلام به کشورهای خارجی هر اندازه تاکنون صورت گرفته یا به وسیله شرق شناسان اروپایی بوده یا به وسیله بعضی از دانشجویان با استعداد مسلمان و یا به وسیله دانشمندان مصری و هندی بوده و یا به وسیله فرقه های منسوب به اسلام مانند قادیانیها بوده است، قدر مسلم این است که تاکنون از اسلام یک معرفی صحیحی به دنیای خارج نشده و باز قدر مسلم این است که از طرف جامعه شیعه تا چند سال پیش هیچگونه اقدامی به هیچ شکلی نشده بود.
ایشان که علاوه بر جنبه فقاهت، مطالعاتی در متن اسلام و معتقدات اسلامی داشت و اسلام را خیلی بی پیرایه و عریان از توهمات عوامانه پذیرفته بود و از طرفی بر خلاف اقران و اسلاف خود از تاریخ قرون جدید و اوضاع عصر حاضر تا حدود نسبتاً خوبی آگاه بود، معتقد بود که اگر حقایق فطری اسلامی بر افکار حقیقتجو و کاوشگر و کم تعصب اروپائی عرضه داشته شود این دین حنیف را تدریجاً خواهند پذیرفت و روی همین جهت نماینده به آلمان و آمریکا اعزام کرد و در کار اعزام نماینده به لندن و بعضی جاهای دیگر بود که اجل فرا رسید.
برگرفته از سایت صالحین(http://www.salehin.com/fa/salehin/borojerdi/khadamat/main.htm#6 )
در خلوتمان با خدا، تضرعات مان، توبه مان، نمازهای مان،مخصوصا دعای شریف«عظم البلاء وبرح الخفاء» را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم.حالا اگر رساند؛ رساند! اگر نرساند، دور نرویم از کنار او،از رضای او دور نرویم. او می بیند ، او می داند حرف هایی که ما به هم می زنیم. او عین الله الناظره است وجلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان ، کلام خودمان را؛ آن وقت ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟! می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است.
در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند.
غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند.
امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند.
خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
(برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص 30)
ترا شکر می کنم که از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی… فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت ” توکل ” و ” رضا” عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.
خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی… که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک، مجهور و وحشتناک مرا هدایت کردی.”
(برگرفته از سایت تبیان)