شعری که برای وداع با امام رئوف سروده شد
این هم سروده ی سرکار خانم فاطمه زارع معاونت محترم سیکل که برای وداع با امام رضا (علیه السلام) در جمع طلاب مقطع سیکل خوانده شد و حال و هوای خاصی به آخرین دیدار با امام مهربانی ها داد.
با هر سلام، بند دلم پاره میشود
درد دل نگفته من، چاره میشود
بی شک هر آنچه، قفل و گره، باز میشود
وقتی امام، مستقیماً، کاره میشود
چون غنچه، سلام به روی لبی شکفت
خود باغبان و قاصد او ساره میشود
باب الرضای حضرت حق، مهربان پدر
با لطف تو حرم مرا، گهواره میشود
دریای معرفت، امامم، ثامن الحجج
مؤمن مگر حکایت فواره میشود؟؟!!
غرق گناه و معصیت هستیم، ما، ولی
دریا بدون ساحل و سنگ و کناره میشود؟؟!!
موج پر از نگاه تو میشویَدَم چنان
یک رو سیه، به لطف تو مه پاره میشود
ما خادمان مکتب الزهرایی توییم
بزم زیارتت، دو، نه، صدباره میشود؟
آقا عجیب حال دلم تنگ میشود
وقتی حرم پر از تب نقاره میشود
آقا، امام مهربان، دست دعا بگیر
نوکر بدون صاحبش، بیچاره میشود
آخر چگونه میشود از مشهد تو رفت
وقت وداع، بند دلم پاره میشود