بخیل نیکوکاری نمی کند
06 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علميه الزهرا(سلام الله علیها) یزد
طالب علمی به در خانه ی بخیلی رفت و گفت:شنیده ام مقداری از مال خود را به مستحقان اختصاص داده ای.من بی نهایت مستحق و فرو مانده ام.آن مرد بهانه ای آورده،گفت:من باید مال خود را به اشخاص کور اختصاص بدهم.تو که کور نیستی.
طالب علم گفت:غلط دیده ای.کور واقعی منم که روی از رزاق حقیقی برتافته بسوی چون تو بخیلی شتافته ام.
این سخن را گفته برگشت.بخیل از این جمله تحت تاثیر قرار گرفته از عقبش دوید.هرچه درخواست کرد که برگرد تا خواسته ی او را برآورد،نپذیرفت.
(fبرگرفته از کتاب داستان های اخلاقی)