دلنوشته
07 آذر 1390 توسط مدرسه علميه الزهرا(سلام الله علیها) یزد
آرزویی ذهنت را مشوش کرده
آرزویی شیرین
اما بسیار دور
رساندن آب به کودکان حسین(ع)
اما آخر چگونه ممکن است؟
با این دست های بریده !
با این چشمها !
آه . . .
با این مشک پاره !
آخر چگونه ممکن است؟
اشک در چشمانت حلقه زده بود
آن گاه بر زمین زانو زدی
و عمود آهنین بود که …
بر دستان نداشته ات بوسه میزنم
ای برادر حسین (ع)