دینامیت محبت
کوه خشونت را باید با دینامیت محبت متلاشی کرد تا مثل خاکستر نرم شود.:
زن وشوهری در آپارتمانی زندگی می کردند وخیلی ساکت وآرام به قول امروزی ها صدا از سنگ بیرون میاد ولی از این ها خیر .
خلاصه تا این که خداوند به این زوج پسری عنایت کرد و این پسر هم خیلی اذیت می کرد وکار به جایی رسید که تمامی همسایه ها از دست سروصدای پسر شکایت داشتند .
مرد بیچاره ,پیش پدرش رفت واز او کمک خواست .
پدرش گفت :مقداری آب میوه درست کن و درب خانه همسایه ها ببر وبه آن ها محبت کن
او این کار را انجام داد ولی دو سه تا همسایه آب میوه را پس می آورند
وروی کاغذی می نویسند آب میوه نمی خواهیم فقط سرو صدا نکنید.
باز مرد بی چاره از پدرش کمک خواست پدر به او گفت این بار غذای گرمی درست کن وبه همسایه ها بده
.خلاصه با محبتی که این مرد در حق همسایه ها داشت .
موجب شد در مدت کوتاهی کسی شکایتی نداشته باشد واین پسر را مثل پسرخودشان دوست داشته باشند.
بیاییم به یکدیگر محبت کنیم پیامبر ما پیامبر محبت ورحمت است .