عنایات
مرحوم حاج عبد الكريم حائري در كربلا بود وخواب ديده بودكه تا سه روز ديگر از دنيا مي رودتا لحظه ي مرگش رسيدمنقلب شدو رو كرد به ابا عبدلله الحسين عليه السلام وگفت :
من از مرگ نمي ترسم ولي دوست دارم تاچندسالي دیگر زنده بمانم تا خدمتي به ائمه وشما داشته باشم .
آقاي حائري مي گفت :وقتي به امام حسين عليه السلام متوسل شدم فرشته اي را ديدم كه آمد وبه ملك الموت گفت:
آقا امام حسين مي فرمايد:عبدالكريم را مهلت بدهيد. ملك الموت گفت: ما در اختيار ابا عبدلله الحسين هستيم ،چشم . عبدالكريم گفت من به هوش آمدم ديدم بدنم شل شده وپارچه اي سفيد به روي بدنم كشيده اند واطرافيان گريه مي كنند.آنها فكر مي كردند من مرده ام زيرا بدنم هيچ توان حركتي نداشت ومي خواستم بلند شوم ولي نمي توانستم با زحمت كمي تكان خوردم تا اين كه يكي از اطرافيان متوجه شد وگفت:
نكنه نمرده باشه پارچه را از صورتم كنار زدند كم كم چشمانم را باز كردم ودر احوال او نوشته اند من بقيه عمرم را مديون ابا عبدلله الحسين عليه السلام هستم بعد به اراك مي آيد وبا خواهش علما به قم مي آيد وحوزه ي علميه قم را تاسيس مي كند در حقيقت حوزه ي علميه عنايت ابا عبدلله الحسين عليه السلام است.
نوشته شده با توجه به سخنان آقای فرحزاد سخنران مرقدمطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
یاد آوری: بدانیم که امام حسین با اذن ولطف خدا به این مقام رسیده است.