::: عارفانه های حاج اسماعیل دولابی(ره) :::
» هنگام بلا، حیله نزن که بدتر میشود.
» در آتش سختیها، خوب تحمّل داشته باشید تا درست پخته شوید.
» کثرت، غمآور است و توحید، قاتل غم.
» وقتی مأنوس آدم همراهش است، پس چرا دیگر جوش میزند؟ مأنوست خالقت است، مگر میشود تو از او جدا باشی؟
» در سیر ایمانیِ خود، وقتی حجّت خدا را ملاقات کردی، به سکون و آرامش میرسی؛ به نحوی که اگر آسمانها و زمین زیر و رو شود، تکان نمیخوری. صاحب این مسکن امام زمان عجّلاللهتعالیفرجه است. المُؤْمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ: «مؤمن مثل کوهِ پایدار و مستحکم است که بادهای تند آن را تکان نمیدهند». قرآن فرمود: وَ الْجِبالَ اوْتاداً: «و کوهها را میخهای خیمهی زمین قرار دادیم». وقتی مؤمن روی زمین مینشیند، همه را آرام میکند. آرامش کوهها و زمین هم به وجود مؤمن است. هر کس با او یگانه باشد و با او بنشیند، هر چه هم که غصّه و حزن و اندوه داشته باشد، تا با اوست، اثری از آنها در او وجود نخواهد داشت و به او صدمهای نمیزنند. مؤمن مثل درختهای صحرایی است که تندبادها آن را محکم و استوار کرده است. مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمّل کند و طاقت بیاورد، قوی میشود و هنگام بادهای تند حوادث، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و… بیاید، خودش ذرّهای تکان نمیخورد و آرام مینشیند و دیگران به او پناه میبرند و آرامش مییابند.
غصّههای دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین، غصّهات از بین میرود. در مجلس عزای امام حسین عليهالسّلام بنشین، غصّهات زایل میشود. بشر به خاطر فراموش کردن خدا و ضعف ایمان آنقدر ترسو شده است که میگویند دو نفر که با هم راه میرفتند، صدای شلیک گلولهای را شنیدند. یکی از آنها به دیگری گفت: تیر به تو خورد؟ او گفت نه، اوّلی گفت پس حتماً به من خورد؛ افتاد و مُرد. اگر رفیقش یک مؤمن قوی بود، میگفت به من خورد؛ تو بنشین، چیزی نیست. قیمت انسان به سکون اوست. به خودت کمک کن. چرا هِی به این در و آن در میزنی و به این و آن میگویی؟ یک «عیب ندارد» به خودت بگو. بگو اینکه چیزی نیست. با همین حرف همهی آن غصّهها و ترسها باطل میشود.