لطف حق
19 مرداد 1391 توسط مدرسه علميه الزهرا(سلام الله علیها) یزد
آن وقت که آتش برای حضرت ابراهیم علیه السلام افروختند تا او را داخل آتش کنند.غلامی در دستگاه سلطنتی نمرود متهم شد که گوهری قیمتی دزدیده است . پس دستور دادند او را قبل از حضرت ابراهیم علیه السلام به آتش بیندازند.
غلام هر چه نزد درباریان التماس کرد وبت ها را شفیع نمود وبه آن ها قسم خورد فایده ای نبخشید .
پس غلام را در منجنیق گذاشتند وخواستند او را در آتش سرنگون کنند او که از همه جا مایوس شده بود بی اختیار فریاد بر آورد یا الله
خطاب الهی رسید :جبرئیل! بنده ی مرا در یاب !
جبرئیل عرض کرد : الهی تو دانایی که این غلام کافر است .فرمود : هرچند کافر است “ولی چون نام مرا خواند از من نمی سزد (شایسته نیست) که به فریاد او نرسم (( پس حق تعالی او را نجات داد))
منبع :داستان هایی از لطف خدا ج2ص99