مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) یزد

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یک ذره انصاف

18 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علميه الزهرا(سلام الله علیها) یزد

پیرمرد نارنجی پوش در حالی که کودک  را در آغوش داشت

با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:

خواهش می کنم به داد این بچه برسید.

ماشین به بچه زده و فرار کرد…

پرستار:این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.

پیرمرد:اما من پولی ندارم

پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.

خواهش می کنم عملش کنید

من پول و تا شب براتون میارم…

پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

اما دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازه گفت :

این قانون بیمارستانه.

باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.

اما صبح روز بعد…

دکتر بر سر مزار دختر کوچکش اشک می ریخت

و چه قدر زود دیر می شود

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سخنی از بهشت

حدیث

ساعت آنلاین



ساعت فلش


  • انجمن
  • آخرین مطالب

    • جهاد این روزها چیست؟؟
    • داستان قرآنی (گاو بنی اسرائیل)
    • داستان قرآنی (عُزیر پیامبر)
    • داستان قرآنی( جنگ حق و باطل)
    • داستان قرآنی(کوثری به نام فاطمه سلام الله علیها)

    تقویم شمسی

    تقویم شمسی

    اوقات شرعی

    تقویم#1588;مسی

    جستجو

    موضوعات

    • کلاس اخلاق استاد اخوان
    • نوروز فاطمی
    • مهدویت
    • رهبری
    • روزنگار
    • اخبار
      • اخبار سیاسی
      • اخبار مدرسه
    • آموزش کامپیوتر
    • معرفی سایت
    • ولایت فقیه
    • اطلاعیه
    • حماسه عاشورا
    • سبک زندگی
    • در محضر استاد
    • علمای یزدی
    • مناسبتی
    • دلنوشته
    • معرفي كتاب
    • پايان نامه
    • نکات خانه داری
    • ايده هاي فرهنگي
    • داستان های قرآنی

    کاربران آنلاین

    • صفيه گرجي
    • نورفشان
    • رهگذر
    • مطهره اوستاد

    رتبه

      آمار بازدید

      آمارگیر وبلاگ

      • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
      • تماس