دردانه ی نبی،تولدت مبارک
به نام خدایی که توفیق را راه نمود تا چند خطی از مهربانیهای یاس کبود مولا علی را عرضه کنم. او که توفیق رسیدن به کمالش آرزوی هر آرزومندی است.
ای مونس غربت علی! در آن زمان که ظلم و ستم بیدادگران عرصه را بر علی تنگ آورده بود، تو همچون کشتی صبری بودی که در روح دریایی علی پهلو میگرفتی و روح و خاطر نازنینش را از هر پریشانی میزدودی و شانه هایش را که به خاطر ظلم و جور زمانه طاقت ازکف داده شده بود را به استواری وامیداشتی.
ای کشتی پهلو گرفته علیَ! تعجبی نیست که اینچنین همسری فداکار بوده ای چراکه پیش از این نیز مادری دلسوز و فداکار برای پدرت بوده ای و باز هم تعجبی نیست چراکه بهشتی بوده ای وبهشتی زندگی کردهای. شاهد سخن من هم روزیست که جبرییل، آن رازدار و امین خدا و رسول از بهشت به سوی زمین وبه سوی غاری به پاکی دل پیامبر فرود آمد و پیغام عاشقانه ی حق را سرازیر نمود؛ که ای محمد!!!معبود تو را چهل شبانه روز در خلوت خود فرامیخواند و خواهان چهل شب، مفارقت تو با حضرت خدیجه است.وبدانکه این تحول بزرگ در زندگی تو و خدیجه نشانه یک امربزرگ حتمی است.
بانویم !پدرت از یک طرف در آتش این اشتیاق زبانه میکشید وازطرفی دیگر اندوه فراق خدیجه بر سینهاش سنگینی می نمود، ولیکن او دست خود را در دستان قدرت لایزال الهی قرارداد و این خلوت چهل روزه را با روزها روزه داری و شبها شب زنده داری سپری نمود. و خداوندش، درازایش، صدفی رادرگوهروجودش به بار نشانیدتاآن رادراولین دیداربه عنوان بهترین هدیه ی هستی به بهترین بانوی هستی تقدیم نماید.و ولیمه آن شب هم افطار روز اربعین نبی بود که با یکدیگر تقسیم نمودند. و اینچنین بود که بانویم مقدمات ولادتت قدم به قدم از بهشت فراهم میشد، و افلاکیان بودند که لحظه به لحظه بر عقربه های زمان خیره می گشتند وبانگاه های التماس گونه ی خود، خواهان آن بودند که زمان هرچه سریعتر این خزان فراق را به بهار وصال مبدل نماید. و از طرفی دیگر زمین هم در تدارک این بود که هجده بهار را برای آمدن این امانت مهیا کند. و چه خوش خیال است!زمین رامی گویم که به خیالش فکر می کندظرفیت بهشت وجود دردانه نبی رادارد.اوکه حتی درزمان ولادتش نیزبربانویمان رحم ننمودومردم را در انزوای جهل خودفروبردوبرگوشهایشان مهری ازغفلت راحک نمودتاندای مادر مادران را نشنود و اصلا اگرچه هم میشنیدند، زمینیان راچه به آغوش کشیدن خورشید آفرینش؟ زمین حتی ظرفیت وجود قابله ی تو را هم نداشت. به همین سبب خدا قابله هایت را از زنانی انتخاب نمود که از سروران زنان عالم بودند. آنان بی تاب با حوریانی بی تاب تر نزد زمین فرود آمدند تا نظاره گر طاهره ی مطهرهای باشند از جنس آب زلال کوثر. و با آمدنت مصداق آیه ی انا أعطیناک الکوثر را محقق نمودی_در همین ابتدا با آبی که از آسمان هفتم برایت مهیا شده بود شستشویت دادند چرا که کوثر را جز کوثر درخورش نیست. و آنگاه تو را در جامه های سفیدی که از بهشت فراهم آمده بود پیچیدند و با تحیت وصلوات دست به دست چرخانیدند و آن زمان بود که نور وجودت پهنه ی هستی را منور نمود و تمام فصول زندگی نبی را به بهار مبدل نمود. و اینچنین اقامت ده روزه ی تو در دنیا آغاز شد. تولدت را هزاران هزار بار تبریگ میگویم و این را میدانم که تو آمدی تا در دفتر تاریخ الگوی زنان عالم باشی و به مردمان بیاموزی که رمز خلقت زن در چیست؟ تو آمدی تا بفهمانی پیوند محبت بین پدر و دختر تا چه حد ناگسستنی است. آمدی تا بفهمانی که در این بهار کوتاه زندگی با تمام ناگواری ها هم راضیه بودی و هم مرضیه، آمدی تا بفهمانی که در هر زمان هم میتوان زکیه بود و چگونه در ناملایمات می توان در کنار خانواده إنسیه بود و سرانجام بفهمانی که فاطمه ،فاطمه بود.
ای بانوی آب وآینه بدان که فقط وفقط ازدامان توست که فرزندانی چون زینب وحسن وحسین پا به عرصه وجودمی گذارند و به عروج می رسند و با نثار خون خود و فرزندانشان در راه حق ولایت نبی و علی را برای همیشه زنده نگه می دارند.
(دلنوشته ای از مریم خاکی)