مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) یزد

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دل نوشته کوتاه و تکان دهنده دختر با شهدا

16 خرداد 1394 توسط مدرسه علميه الزهرا(سلام الله علیها) یزد

آن ها چفیه داشتند…

من چادر دارم!!!

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…

من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …

من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سخنی از بهشت

حدیث

ساعت آنلاین



ساعت فلش


  • انجمن
  • آخرین مطالب

    • جهاد این روزها چیست؟؟
    • داستان قرآنی (گاو بنی اسرائیل)
    • داستان قرآنی (عُزیر پیامبر)
    • داستان قرآنی( جنگ حق و باطل)
    • داستان قرآنی(کوثری به نام فاطمه سلام الله علیها)

    تقویم شمسی

    تقویم شمسی

    اوقات شرعی

    تقویم#1588;مسی

    جستجو

    موضوعات

    • کلاس اخلاق استاد اخوان
    • نوروز فاطمی
    • مهدویت
    • رهبری
    • روزنگار
    • اخبار
      • اخبار سیاسی
      • اخبار مدرسه
    • آموزش کامپیوتر
    • معرفی سایت
    • ولایت فقیه
    • اطلاعیه
    • حماسه عاشورا
    • سبک زندگی
    • در محضر استاد
    • علمای یزدی
    • مناسبتی
    • دلنوشته
    • معرفي كتاب
    • پايان نامه
    • نکات خانه داری
    • ايده هاي فرهنگي
    • داستان های قرآنی

    کاربران آنلاین

    • صفيه گرجي
    • انانه

    رتبه

      آمار بازدید

      آمارگیر وبلاگ

      • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
      • تماس