موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
بسیاری از کارشناسان معتقدند خواندن نماز شب تنها غذای روح انسان نیست بلکه جسم انسان ها را نیز تقویت می کند و ان ها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد .
- در مورد خوابیدن که یک امر طبیعی است .در روایات امده است که در ساعات اولیه شب بخوابید و بین لطلوعین بیدار شوید .
متاسفانه بسیاری از افراد ، بسیاری از اینگونه مسائل را صرفا به عنوان دستور العمل های ارشادی و اخلاقی در نظر می گیرند ، در حالی که این دستورات صد در صد کاربردی می باشد . به عنوان نمونه یکی از فواید عمل به روایت مذکور این است که هورمونی در بدن به نام هورمون رشد ( سوماتوتوروپ ) وجود دارد که بیشترین میزان ترشح ان حدود دو ساعت بعد از غروب افتاب می باشد ( زیرا بدن انسان یک فیزیولوژی خاصی دارد که با ادم هماهنگ می باشد ) و در روایات امده که همان ساعت بخوابید . اینکه خواب کافی در زمان مناسب ، باعث بلندی قد می شود به این دلیل است که در اوایل شب ، این هورمون ترشح می شود و اگر کسی سر شب بخوابد رشد متعالی و متعادلی پیدا می کند اما یکسری از هورمون های استرس زا وجود دارد ( البته در جای خود مفید می باشند ) که به انها (( کورتیکواستروئید )) گفته می شود ، مانند هورمون های (( ادرنالین )) و (( نورادردنالین )) بیشترین میزان ترشح این هورمون ها دو ساعت قبل از طلوع افتاب می باشد یعنی دقیقا هنگام بین الطلوعین ( از طلوع فجر تا طلوع افتاب ) این که خواب بعد از اذان صبح باعث ناراحتی و کسلی و پریشانی انسان می شود ولی بیدار شدن در موقع اذان حالت شادابی میاورد ، بخاطر ترشح این هورمون هاست . همچنین اگر زمانی که این هورمون ها حداکثر ترشح خود را دارند ، انسان خواب باشد ، احتمال سکته زیاد است لذا بیشترین امار مرگ در خواب ، در ساعات بین الطلوعین می باشد .اگر همین مسئله یعنی نخوابیدن بین الطلوعین را یک پزشک به ما توصیه میکرد ، با شوق اطمینان بیشتری به ان عمل می کردیم تا فواید پزشکی دیگر …..
التماس دعا .
به گزارش خبرنگار آینده روشن ، آیت الله حسین وحید خراسانی ، یکی از مراجع عالیقدر شیعه در قم، در دیدار با دانش پژوهان مرکز مهدویت مشهد، به سفارش های پیامبر(ص) به ابوذر غفاری اشاره کرد و گفت: پیامبر(ص) به ابوذر سفارش کردند که چند چیز را در زندگی غنیمت بشمار که بخشی از آن عمر، جوانی است.
آیت الله وحید خراسانی عمر ماندنی و مفید را در ذکر و یاد خدا دانست و افزود: اگر انسان بتواند یاد خدا را در کار ، علمی پیاده کند که استعداد این فعالیت علمی را خدا به او داده است این علم می تواند الهی شود زیرا با یاد خدا همراه بوده است.
وی در ادامه با بیان اینکه سفارش دیگر غنیمت شمردن دوران جوانی است افزود: جوان همانند بهار است که دانه ها در این زمان به ثمر می رسند، اگر دوران جوانی با دین داری همراه شود ، سعادت دنیا و آخرت همراه با انسان ماندگار خواهد شد.
وی خطاب به جمع حاضر که دانش پژوهان بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) شعبه خراسان رضوی بودند ، افزود: نماز را اهمیت بدهید بعد از نماز ۷۰ بار یا فتاح یا رزاق بگویید تا کار شما اصلاح شود و تصمیم بگیرید از این لحظه ارتباط خود را با قرآن بیشتر کنید و هر روز یک صفحه از قرآن را بخوانید.
این مرجع عالیقدر شیعه اظهار داشت: پیامبر (ص) فرمودند اگر فردی از جوانی عادت کند به تلاوت هر روزه قرآن گوشت وخون او با قرآن آمیخته می شود این جوان در این دنیا در امان است و در قیامت بهشت نصیب او خواهد شد.
وی با تاکید بر اینکه اگر قرائت قرآن،عبادت، فعالیت برای امام زمان(عج)و خدا باشد، معنای بهتری پیدا خواهد کرد بیان داشت: هر صفحه قرآنی که در روز می خوانید آن را به صاحب قرآن، امام زمان (عج) هدیه کنید،نماز را بر هرکاری مقدم بدانید به خاطر اطاعت از خدا و امام عصر(عج)،کسی که چنین رفتاری داشته باشد، سعادت دنیا و آخرت همراه او خواهد بود.
آیت الله وحید خراسانی اظهار داشت: فردی که تمام اعمال روز و شب خود را قابل عرضه در محضر امام زمان(عج) بداند در هنگام جان دادن حسرتی ندارد ، زیرا در هنگام جان دادن نیز امام زمان (عج) به کسی که تمام عمر خود را در قرائت و نماز به یاد امام عصر خود بوده است او را رها نخواهند کرد.
در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بانوي حيا و پاكدامني،حسينيه امام خميني، سيراب از فضائل و مناقب كوثر نبوي شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين ديدار با تبريك روز تاريخي و فراموش نشدني ولادت حضرت زهرا سلام الله عليها و گراميداشت تقارن اين روز با تولد امام خميني (ره)، ابعاد مختلف زندگي حضرت فاطمه زهرا را الگوي جامعي از فضائل معرفي و خاطرنشان كردند: نام گذاري امروز به نام روز زن، درسهاي جاودانه اي براي همه خصوصاً بانوان و زنان كشور اسلامي ما دارد تا با آراستن خود به زيور تقوا، عفاف، دانش، شجاعت، ايستادگي، تربيت صحيح فرزند، و اهميت دادن به خانواده، در راه و مسير حضرت زهرا (س) حركت كنند.
(http://www.leader.ir/langs/fa/)
به نام خدایی که توفیق را راه نمود تا چند خطی از مهربانیهای یاس کبود مولا علی را عرضه کنم. او که توفیق رسیدن به کمالش آرزوی هر آرزومندی است.
ای مونس غربت علی! در آن زمان که ظلم و ستم بیدادگران عرصه را بر علی تنگ آورده بود، تو همچون کشتی صبری بودی که در روح دریایی علی پهلو میگرفتی و روح و خاطر نازنینش را از هر پریشانی میزدودی و شانه هایش را که به خاطر ظلم و جور زمانه طاقت ازکف داده شده بود را به استواری وامیداشتی.
ای کشتی پهلو گرفته علیَ! تعجبی نیست که اینچنین همسری فداکار بوده ای چراکه پیش از این نیز مادری دلسوز و فداکار برای پدرت بوده ای و باز هم تعجبی نیست چراکه بهشتی بوده ای وبهشتی زندگی کردهای. شاهد سخن من هم روزیست که جبرییل، آن رازدار و امین خدا و رسول از بهشت به سوی زمین وبه سوی غاری به پاکی دل پیامبر فرود آمد و پیغام عاشقانه ی حق را سرازیر نمود؛ که ای محمد!!!معبود تو را چهل شبانه روز در خلوت خود فرامیخواند و خواهان چهل شب، مفارقت تو با حضرت خدیجه است.وبدانکه این تحول بزرگ در زندگی تو و خدیجه نشانه یک امربزرگ حتمی است.
بانویم !پدرت از یک طرف در آتش این اشتیاق زبانه میکشید وازطرفی دیگر اندوه فراق خدیجه بر سینهاش سنگینی می نمود، ولیکن او دست خود را در دستان قدرت لایزال الهی قرارداد و این خلوت چهل روزه را با روزها روزه داری و شبها شب زنده داری سپری نمود. و خداوندش، درازایش، صدفی رادرگوهروجودش به بار نشانیدتاآن رادراولین دیداربه عنوان بهترین هدیه ی هستی به بهترین بانوی هستی تقدیم نماید.و ولیمه آن شب هم افطار روز اربعین نبی بود که با یکدیگر تقسیم نمودند. و اینچنین بود که بانویم مقدمات ولادتت قدم به قدم از بهشت فراهم میشد، و افلاکیان بودند که لحظه به لحظه بر عقربه های زمان خیره می گشتند وبانگاه های التماس گونه ی خود، خواهان آن بودند که زمان هرچه سریعتر این خزان فراق را به بهار وصال مبدل نماید. و از طرفی دیگر زمین هم در تدارک این بود که هجده بهار را برای آمدن این امانت مهیا کند. و چه خوش خیال است!زمین رامی گویم که به خیالش فکر می کندظرفیت بهشت وجود دردانه نبی رادارد.اوکه حتی درزمان ولادتش نیزبربانویمان رحم ننمودومردم را در انزوای جهل خودفروبردوبرگوشهایشان مهری ازغفلت راحک نمودتاندای مادر مادران را نشنود و اصلا اگرچه هم میشنیدند، زمینیان راچه به آغوش کشیدن خورشید آفرینش؟ زمین حتی ظرفیت وجود قابله ی تو را هم نداشت. به همین سبب خدا قابله هایت را از زنانی انتخاب نمود که از سروران زنان عالم بودند. آنان بی تاب با حوریانی بی تاب تر نزد زمین فرود آمدند تا نظاره گر طاهره ی مطهرهای باشند از جنس آب زلال کوثر. و با آمدنت مصداق آیه ی انا أعطیناک الکوثر را محقق نمودی_در همین ابتدا با آبی که از آسمان هفتم برایت مهیا شده بود شستشویت دادند چرا که کوثر را جز کوثر درخورش نیست. و آنگاه تو را در جامه های سفیدی که از بهشت فراهم آمده بود پیچیدند و با تحیت وصلوات دست به دست چرخانیدند و آن زمان بود که نور وجودت پهنه ی هستی را منور نمود و تمام فصول زندگی نبی را به بهار مبدل نمود. و اینچنین اقامت ده روزه ی تو در دنیا آغاز شد. تولدت را هزاران هزار بار تبریگ میگویم و این را میدانم که تو آمدی تا در دفتر تاریخ الگوی زنان عالم باشی و به مردمان بیاموزی که رمز خلقت زن در چیست؟ تو آمدی تا بفهمانی پیوند محبت بین پدر و دختر تا چه حد ناگسستنی است. آمدی تا بفهمانی که در این بهار کوتاه زندگی با تمام ناگواری ها هم راضیه بودی و هم مرضیه، آمدی تا بفهمانی که در هر زمان هم میتوان زکیه بود و چگونه در ناملایمات می توان در کنار خانواده إنسیه بود و سرانجام بفهمانی که فاطمه ،فاطمه بود.
ای بانوی آب وآینه بدان که فقط وفقط ازدامان توست که فرزندانی چون زینب وحسن وحسین پا به عرصه وجودمی گذارند و به عروج می رسند و با نثار خون خود و فرزندانشان در راه حق ولایت نبی و علی را برای همیشه زنده نگه می دارند.
(دلنوشته ای از مریم خاکی)
مبادا که به ظاهر عقاید حقه از ایمان به خدا و روز آخرت بدون این که از این ایمان خوف و رجا برایت حاصل شود ، مغرور گردی؛زیرا آن موجودی که اثری نداشته باشد ، همچون معدوم خواهد بود.پس نفست را اگر ادعای خوف نمود در بوته ی آزمایش درآور؛چرا که برای خوف آثاری است .
اما خوف در بدن به زردی چهره و گریه ی بسیار و در جوارح به خودداری از معاصی و مقید بودن به طاعات و تلافی آنچه در گذشته از انسان فوت شده و آمادگی جهت بندگی خدا در آینده و در قلب به خشوع و دوری از کبر و غرور و کینه و حسد است.
کمترین درجه ی خوف، اثرش خودداری از گناهان است و این مرتبه ار ورع گویند.
مرتبه ی وسط آن،ترک مشتبهات است و این مرتبه ی متقین است.
بالاتر از این مرتبه ترک اموری است که انجام آن عیبی نداردو اگر تجرد برای خدمت ضمیمه ی این مرتبه گشت و آدمی خود را تنها برای بندگی خدا وقف نمود،چنین کسی دیگر آنچه را در آن مسکن نگزیند بنا نمی کند و آنچه را که نیازی ندارد جمع نمی کند و به دنیا التفاتی ندارد؛ چرا که می داند از این دنیا باید مفارقت کند و یک نفس از عمرش را برای غیر خدا صرف نمی کند.چنین کسی را سزاوار است صدیق بنامیم.
آسمان میخندد. زمین پایکوبی میکند. در زمین و آسمان هنگامهای برپاست. آسمانیان سردرگوش هم گذاشته، با شادی و سرور، سرود مقدم دلدار را زمزمه میکنند. ملائک زمان و زمین را گلباران میکنند. از خانه خدیجه نوری میدرخشد که عالم را روشن کرده است. فرشتگان صف به صف ایستادهاند تا……
امام صادق(ع) داستان میلاد را چنین بیان میفرماید:
خدیجه احساس تنهایی میکرد. قاصدی نزد زنان قریش فرستاد در آن لحظات از آنان خواست به خانه اش آیند و همنشین خلوتش شوند. آنان پیام دادند: حرف ما رانشنیدی و زن یتیم ابوطالب شدی که از ثروت بهره ای نداشت. ما به خانه ات نمی آییمو انتظار همکاری نداشته باش. خدیجه اندوهناک شد. ناگهان چهار زن گندم گون وبلند قامت، مانند زنان بنی هاشم، مشاهده کرد. آنها وارد شدند. خدیجه در هراس فرو رفت. یکی از آنها گفت: غمگین مباش، خداوند ما را به سوی تو فرستاده است،ما خواهرانت هستیم. من ساره ام، آن دیگری آسیه دختر مزاحم، سومی مریم دخترعمران و چهارمی کلثوم خواهر موسی است; خداوند ما را فرستاده است تا هنگام زایمان یاری ات کنیم. سپس در چهار سمت خدیجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاک وپاکیزه به گیتی گام نهاد. در این هنگام، نوری از وی برخاست که به خانه های مکه و شرق و غرب روشنی بخشید. از حوریان بهشتی، با آبریزی سرشار از آب کوثر و طشتیاز بهشت، بدان سرا وارد شدند. زنی که پیش روی خدیجه بود، فاطمه را در بر گرفت;در پارچه ای سپیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک پیچید; پارچه سفید دیگری مقنعه اش ساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه(س) به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر و وصایت علی(ع) و فرزندان خویش گواهی داد. در پایان زنان به خدیجه گفتند: این دختر را بگیر که طاهره مطهره و پاکیزه است و خداوند در او وفرزندانش برکت و خیر فراوان قرار داده است.
چنین امدادهای غیبی، سنتی است که خداوند برای دوستانش مقرر فرموده است. قرآن کریم درباره مریم میفرماید:
پس مریم به آن پسر باردار شد و در جایی دور خلوت گزید. وقتی درد زایش وی رافرا گرفت، زیر شاخه خرمایی رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: ای کاش پیش ازاین مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عیسی» به وی گفت: غمگین مباشکه خدای از زیر گام هایت چشمه آبی روان کرده است.[سپس خداوند فرمود:] ای مریم، شاخه درخت را حرکت ده، مااز آن برایت رطب تازه فرو میریزیم. از این رطب تناول کن و «از این چشمه» آب بیاشام و چشم خویش به عیسی روشن دار. این سنت در خدیجه نیز استمرار یافت تا با مشاهده عنایات الهی اطمینان و آرامش روحیاش فزونی یابد و پرتوی از انوار معنویت خویش وجلوهای از ایثارش را از ملکوت این جهان دریافت دارد. پس از این رویداد، خانه پیامبر(ص) با وجود فاطمه(س) روشن شد و قلب پیامبر(ص) و خدیجه شادابی و نشاطی دیگر یافت.
میلاد فاطمه(س) به همه دین باوران می آموزد که ذکر الهی و پاکی وعفاف پدر و مادر میتواند در پیدایش فرزندی برومند و قدسی تاثیر داشته باشد و توجه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگی و بالندگی فرزند موثراست. این رخداد همچنین به زنان ایثارگر و مدافع حریم ولایت نوید میدهد که دستان پرمهر عنایت پروردگار در سختی ها و مشکلات به یاریشان می شتابد و مددهای غیبی یاورشان خواهد بود.
ای مهربانترین آرامش عطایم کن
بارالهـــــــــــــــــا!
در پیشگاه تو ایستاده ام،
و دست هایم را به سوی تو بلند کرده ام،
آگاهم که در بندگی ات کوتاهی نموده و در فرمانبری ات سستی کرده ام،
اگر راه حیا را می پیمودم از خواستن و دعا کردن می ترسیدم…
ولــــــــــــــــــــی…
پروردگـــــــــارم!
آنگاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا می خوانی،
و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده می دهی،
برای پیروی ندایت آمدم،
و به مهربانی های مهربانترین مهربانان پنــــــــــــــاه آوردم،
و بوسیله برترین زن، و فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامی فرشتگانی که به وسیلۀ اینان به تو روی می کنند،
و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تو اند، وسیله قرار می دهند،
به تو روی آورده ام،
پس برایشان درود فرست
و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار، و مرا از خاصان و دوستان قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو می شود قرار دادم،
اگر با این همه، خواسته ام را رد کنی،
امیدهایم به تو به ناامیدی مبدل می گردد،
و آقایی که از بنده اش عیوبی دیده،
و از جوابش سر باز می زند،
وای بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرا نگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانی،
پس به درگاه چه کسی روی کنم؟
امــــــــــــــــا…
اگر برای دعایم درهای قبول را گشوده،
و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانی،
چونان مالکی هستی که لطف و بخششی را آغاز کرده،
و دوست دارد آن را به انجام رساند،
و مولایی را مانی که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته،
و به او رحم کرده است،
دراین حالت نمیدانم کدام نعمتت را شکر گذارم!
آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده و
گذشته هایم را به من ببخشایی؟
یا آنگاه که با آغاز کردن کرم و احسان، بر عفو و بخششت می افزایی؟
پروردگـــــــــارا!
خواسته ام در این جایگاه، یعنی جایگاه بنده فقیر ناامید،
آن است که:
گناهان گذشته ام را بیامرزی
و در باقیمانده عمرم،مرا از گناه باز داری …
خدایـــــــــــم!
به درگاه تو دعا می کنم،
که در قلب منی،
در عبور از دنیــــــــــــــای رنــــــــــــــج،
راهــــــــــنمایم باش،
قلبم را به سوی تو می گیرم،
پس مرا به سوی خویشتن بخوان،
و راه لطف و رحمتت را نشانم ده،
خــــــــــــــــدایـــــــــــــا،
قلب من، تقدیر من و راهنمایم باش،
و مرا از قلمرو اشـــک و رنـــــــــج،
به ســـــــــلامــــــــــــــــــت عبور ده…
زندگی دفتری از خاطره هاست…
خدایا میدانم که تو مهربانترین در تک تک لحظات این دفتر، همراه منی،
از تو عاجزانه درخواست می کنم، دستان پرمهرت را در دستان سردم بار دیگر چنان
بفشار تا جانی دوباره یابم…
کوله باری از نگرانی را سالهاست بر شانه هایم به دوش میکشم،
معبودا!
آنان را از من بگیر و قلبم را از عشق و محبت خود سرشار گردان،
…آرامــــــــــــش را تنــــــــــها از تــــــــــــو آرامـــــــــبـخش
قــــــــلــــــبهـــــــــــــــا میخواهم…
پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند.دستان پیرمرد می لرزید چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود .
اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع می شدند اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را برایش مشکل می ساخت.نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند.یا وقتی لیوان را می گرفت شیر از داخل آن به روی میز می ریخت.پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند.
پسر گفت باید فکری برای پدربزرگ کرد.به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر سروصدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام.پس زن و شوهر برای پیر مرد در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند.در آنجا پیر مرد به تنهایی غذایش را می خورد.در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت می بردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف را شکسته بود حالا در کاسه ای چوبی به او غذا می دادند.
گهگاه آنها که چشمشان به پیرمرد می افتاد و متوجه می شدند همچنان که در تنهایی غذا می خورد چشمانش پر از اشک است. اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او می دادند.
اما کودک 4ساله شان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود. یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود.پس با مهربانی از اوپرسید:
پسرم داری چی می سازی؟
پسرک هم با ملایمت جواب داد:یک کاسه ی چوبی کوچک. تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدم.و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد.