موقعیت مکانی مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها)
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
برای دیدن موقعیت مکانی حوزه می توانید بعد از کلیک روی لینک زیر و انتخاب استان و شهر یزد محل مدرسمون را توی نقشه ببینید.
منتظر حضور سبزتان هستیم.
شما مي توانيد با دانستن كالري مواد غذايي و كالري مورد احتياج بدنتان نسبت به كنترل وزن خود اقدام نماييد.
براي دانستن اينكه بدنتان چه مقدار كالري احتياج دارد به روي تصوير زير كليد كنيد وبراي دانستن كالري مواد غذايي به صفحه 2 برويد.
صفحات: 1· 2
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی، طی حكمی حجة الاسلام محمدرضا ناصری را به عنوان امام جمعه یزد و نماینده ولی فقیه در آن استان منصوب كردند.
متن حكم رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجة الاسلام آقای حاج شیخ محمدرضا ناصری دامت افاضاته
با تکریم یاد امام جمعه ی فقید یزد مرحوم حجة الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی صدوقی و قدردانی از خدمات دینی و اجتماعی و دعا برای علوّ درجات آن مرحوم، جنابعالی را که به زیور علم و عمل آراسته می باشید به نمایندگی خود و امامت جمعه ی شهر کهن و پرافتخار یزد منصوب می کنم. مردم با وفا و مومن و جوانان پرنشاط و انقلابی و حوزه ی علمیه ی ریشه دار که نام برجستگان روحانی بر تارک آن می درخشد، و فضای دین و تلاش و ابتکار حاکم بر آن شهر و استان، زمینه های مساعدی برای خدمات دینی و علمی و اجتماعی جنابعالی است که امید است به بهترین وجه انجام گیرد و جنابعالی در جایگاه خدمتگزار مردم و پدر مهربان جوانان و کمک کار مسئولان و حوزه های علمیه، منشأ خیر و برکت و از توفیقات الهی و همدلی و همکاری مردم عزیز و علماء اعلام و مسئولان محترم برخوردار خواهید بود انشاءالله.
والسلام علیكم و رحمةالله
سیدعلی خامنه ای
06 / مرداد / 1390
در حدیثي از امام صادق(علیه السلام) ميخوانیم: «شیطان چهار بار فریاد كشید و ناله سر داد نخستین بار روزي بود كه از درگاه خدا رانده شد، دوم هنگامي بود كه از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و چهارمين بار زماني بود كه سوره حمد نازل شد»!
محتوای سوره مبارکه حمد
سوره حمد كه نام دیگرش «فاتحه الكتاب» است، هفت آیه دارد1 و تنها سورهاي است كه بر هر مسلماني واجب است حداقل روزانه ده بار آن را در نمازهاي شبانه روزي بخواند وگرنه نماز او باطل است. «لا صلاة الّا بفاتحه الكتاب»2 بنا به روایت جابر بن عبد اللّه انصاري از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله): این سوره بهترین سورههاي قرآن است.3
آیات سورهي مباركه فاتحه، اشاراتي در بارهي خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروي در راه حقّ و قبول حاكمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامهي راه اولیاي خدا، ابراز علاقه و از گمراهان و غضبشدگان اعلام بیزاري و انزجار شده است. سورهي حمد همانند خود قرآن مایهي شفاست، هم شفاي دردهاي جسماني و هم شفاي بیماريهاي روحي.4
درسهاي تربیتي سورهي حمد
در تفسیر نمونه به مواردی از اثرات تربیتی سوره حمد اشاره شده است كه با توجه و عمل به هركدام از این موارد، انسان هرچه بیشتر در راه شناخت و نزدیكی به پروردگار قرار میگیرد:
- انسان در تلاوت سورهي حمد با «بِسْمِ اللَّهِ» از غیر خدا قطع امید ميكند.
2- با «رَبِّ الْعالَمِینَ» و «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس ميكند كه مربوب و مملوك است و خودخواهي و غرور را كنار ميگذارد.
3- با كلمه «عالمین» میان خود و تمام هستي ارتباط برقرار ميكند.
4- با «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او ميداند.
5- با «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده ميشود.
6- با گفتن «إِیَّاكَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبي را زایل ميكند.
7- با «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرتها نميهراسد.
8- از «أَنْعَمْتَ» ميفهمد كه نعمتها به دست اوست.
9- با «اهْدِنَا» رهسپاري در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست ميكند.
10- در «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگي خود را با پیروان حقّ اعلام ميكند.
11- با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «ولَا الضَّالِّینَ» بیزاري و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز ميدارد.
سوره حمد، اساس قرآن است
در حدیثي از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) ميخوانیم كه: «الحمد ام القرآن» و این به هنگامي بود كه جابر بن عبداللَّه انصاري خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «الا اعلمك افضل سورة انزلها اللَّه في كتابه؟ قال فقال له جابر بلي بابي انت و امي یا رسول اللَّه! علمنیها، فعلمه الحمد، ام الكتاب». آیا برترین سورهاي را كه خدا در كتابش نازل كرده به تو تعلیم كنم، جابر عرض كرد آري پدر و مادرم به فدایت باد، به من تعلیم كن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوره حمد كه ام الكتاب است به او آموخت، سپس اضافه فرمود این سوره شفاي هر دردي است مگر مرگ.5
و نیز از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمود: «و الذي نفسي بیده ما انزل اللَّه في التوراة، و لا في الزبور، و لا في القرآن مثلها، هي ام الكتاب»، قسم به كسي كه جان من به دست او است خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور، و نه حتي در قرآن، مثل این سوره را نازل نكرده است، و این ام الكتاب است.6
وجه توحیدی سوره حمد
در حقیقت سوره حمد هم بیانگر توحید ذات است، هم توحید صفات، هم توحید افعال، و هم توحید عبادت. و به تعبیر دیگر این سوره مراحل سهگانه ایمان: اعتقاد به قلب، اقرار به زبان، و عمل به اركان را در بر دارد، و ميدانیم« ام» به معني اساس و ریشه است.
شاید به همین دلیل است كه« ابن عباس» مفسر معروف اسلامي ميگوید: «ان لكل شيء اساسا … و اساس القرآن الفاتحة»، هر چیزي اساس و شالودهاي دارد … و اساس و زیر بناي قرآن، سوره حمد است. روي همین جهات است كه در فضیلت این سوره از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده: «ایما مسلم قرأ فاتحه الكتاب اعطي من الاجر كانما قرأ ثلثي القرآن، و اعطي من الاجر كانما تصدق علي كل مؤمن و مؤمنه»، هر مسلماني سوره حمد را بخواند پاداش او به اندازه كسي است كه دو سوم قرآن را خوانده است (و طبق نقل دیگري پاداش كسي است كه تمام قرآن را خوانده باشد) و گویي به هر فردي از مردان و زنان مؤمن هدیهاي فرستاده است.7
تعبیر به دو سوم قرآن شاید به خاطر آنست كه بخشي از قرآن توجه به خدا است و بخشي توجه به رستاخیز و بخش دیگري احكام و دستورات است كه بخش اول و دوم در سوره حمد آمده، و تعبیر به تمام قرآن به خاطر آن است كه همه قرآن را از یك نظر در ایمان و عمل ميتوان خلاصه كرد كه این هر دو در سوره حمد جمع است.
سوره حمد افتخار بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله)
جالب اینكه در آیات قرآن سوره حمد به عنوان یك موهبت بزرگ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرفي شد، و در برابر كل قرآن قرار گرفته است، آنجا كه ميفرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»، ما به تو سوره حمد كه هفت آیه است و دو بار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم (سوره حجر آیه 87).
قرآن با تمام عظمتش در اینجا در برابر سوره حمد قرار گرفته است، نزول دوباره آن نیز به خاطر اهمیت فوق العاده آن است. همین مضمون در حدیثي از امیر مؤمنان علي(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمود: «ان اللَّه تعالي افرد الامتنان علي بفاتحة الكتاب و جعلها بازاء القرآن العظیم و ان فاتحة الكتاب اشرف ما في كنوز العرش»، خداوند بزرگ به خاطر دادن سوره حمد بالخصوص بر من منت نهاده و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داده، و سوره حمد با ارزشترین ذخائر گنجهاي عرش خدا است»!8
در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) در حدیثي از پیامبر(صلی الله علیه و آله) ميخوانیم:
خداوند متعال چنین فرموده: من سوره حمد را میان خود و بندهام تقسیم كردم نیمي از آن براي من، و نیمي از آن براي بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را ميخواهد از من بخواهد:
هنگامي كه بنده ميگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ ميفرماید بندهام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاي او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم، و هنگامي كه ميگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» خداوند بزرگ ميگوید بندهام مرا حمد و ستایش كرد، و دانست نعمتهایي را كه دارد از ناحیه من است، و بلاها را نیز من از او دور كردم، گواه باشید كه من نعمتهاي سراي آخرت را بر نعمتهاي دنیاي او ميافزایم، و بلاهاي آن جهان را نیز از او دفع ميكنم، همانگونه كه بلاهاي دنیا را دفع كردم. و هنگامي كه ميگوید « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند ميگوید: بندهام گواهي داد كه من رحمان و رحیمم، گواه باشید بهره او را از رحمتم فراوان ميكنم، و سهم او را از عطایم افزون ميسازم. و هنگامي كه ميگوید « مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» او ميفرماید: گواه باشید همانگونه كه او حاكمیت و مالكیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان ميكنم، حسناتش را ميپذیرم، و از سیئاتش صرف نظر ميكنم. و هنگامي كه ميگوید « إِیَّاكَ نَعْبُدُ» خداوند بزرگ ميگوید بندهام راست ميگوید، تنها مرا پرستش ميكند، من شما را گواه ميگیرم بر این عبادت خالص ثوابي به او ميدهم كه همه كساني كه مخالف این بودند به حال او غبطه خورند. و هنگامي كه ميگوید « إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» خدا ميگوید: بندهام از من یاري جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشید من او را در كارهایش كمك ميكنم، در سختیها به فریادش ميرسم، و در روز پریشاني دستش را ميگیرم. و هنگامي كه ميگوید « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ …» (تا آخر سوره) خداوند ميگوید این خواسته بندهام بر آورده است، و او هر چه ميخواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد آنچه امید دارد، به او ميبخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش ميسازم.
هنگامي كه بنده ميگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ ميفرماید بندهام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاي او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم
خلاصه
خلاصه مفهوم سوره حمد، این است كه خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجید و توصیف ميكند و با افعال و اوصاف متعالياش خود را معرفي مينماید: تربیت عمومي، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر یادآوري ميكند، آنگاه نتیجه گیري ميكند كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد و جز او كسي سزاوار ستایش وپرستش نیست، این است كه باید تنها خدا را پرستش نمود و از او یاري و مدد خواست.
سپس راه دعا و نیایش را به انسانها تعلیم ميكند و تذكرشان ميدهد كه از خداوند درخواست كنند تا آنان را به صراط مستقیم و راه راست و به سوي سعادت جاوداني هدایتشان كند، به یك حیات جاودانه و زندگي ابدي و به نعمتهاي غیر قابل زوال و پایان ناپذیرشان برساند و در نور و روشنایي كه تاریكي و ظلمتي بعد از آن وجود ندارد، قرارشان دهد.
و در آخرین مرحله این نكته را بیان ميكند كه راه مستقیم و هدایت به كساني اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خویش آنها را مشمول رحمت بيپایان و نعمتهاي فراوان خویش ساخته و الطاف خاصي مبذولشان داشته است و این راه با راه كساني كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتهاند و با راه كساني كه از راه صحیح منصرف گردیدهاند، متمایز و جداست.
بنابراین، سوره حمد از چهار بخش تشكیل یافته و هر بخش هدفي در بر دارد و مجموعا چهار هدف عالي و مهم را تعقیب ميكند:
1- خدا را با صفات عالي و كمالياش براي انسانها توصیف و معرفي ميكند.
2- عبادت، پرستش و استعانت مخصوص به خداست و جز او كسي سزاوار آن نیست.
3- هدایت به راه راست و شناخت راه راست و راه نیكان را باید از پیشگاه الهي خواست و در راهیابي از او مدد و یاري جست.
4- راه نیكان از راه خشم زدگان (مغضوبین) و از راه گمراهان (ضالّین) متمایز و جداست.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
1- عدد هفت، عدد آسمانها، ایّام هفته، طواف، سعي بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز ميباشد.
2- مستدرك، ج 4، ح 4365.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 257.
4- علّامه امیني قدس سره در تفسیر فاتحة الكتاب، روایات زیادي را در این زمینه نقل نموده است.
5- “مجمع البیان” و” نور الثقلین” آغاز سوره حمد.
6- همان مأخذ.
7- مجمع البیان آغاز سوره حمد
8- تفسیر برهان جلد اول صفحه 26 طبق نقل تفسیر البیان
9- نور الثقلین جلد اول صفحه 4
منابع:
ــ تفسیر نور، ج1
ــ تفسیر نمونه، ج 1
ــ تفسیر روشن، ج
ــ تفسیر جامع، ج 1
برگرفته از گروه دین و اندیشه تبیان
پیوند: http://yazd-alzahra.womenhc.com/?disp=comments
از اين لينك مي توانيد ببيند كشورهاي دنيا ،حتي به طور تفكيك شهرها، در اينترنت به دنبال چه هستند. از اين آمار مي توان استفاده هاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي را نمود. .توضيحات بيشتري نمي دهم . اما بعضي از آمارها جاي تامل دارد.
در چندین روایت مختلف در مورد «امیدبخشترین آیه قرآن» صحبت شده اما این روایتی را که در ادامه عرض میکنم، شاید شما هم مثل من اولین بار باشه که میبینید چرا که در مجله علوم حدیث از نسخه خطی کتابی به نام «الغایات» نقل کرده که در کتب چاپی و الکترونیک نتونستم پیداش کنم.
استدلال زیبا و امیدبخش امام در این روایت خیلی به دلم نشست
صاحب این کتاب (جعفر قمی رازی) به سند خود نقل میکند که:
نزد امیرالمومنین علیهالسلام نشسته بودیم. به اصحابش فرمود: کدام آیه در کتاب خدا هست که به شما برای نجات فردا(ی قیامت) بیشتر امید میدهد؟!
یکی از اصحاب به آیه 31 سوره نساء اشاره کرد: اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید دوری کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو می کنیم و شما را به جایگاهی ارزشمند و نیکو وارد می کنیم.
امیرالمومنین فرمودند: چقدر نیکوست نظرت! آیا کسی نظر دیگری دارد؟
مردی دیگر گفت: بله ای پیشوای مومنان. سپس آیه 116 سوره نساء را خواند؛ مسلماً خدا این را که به او شرک آورده شود نمیآمرزد و فروتر از آن را برای هر که بخواهد میآمرزد و هر که به خدا شرک ورزد یقیناً به گمراهی بسیار دور(از سعادت)ی دچار شده است.
امیرالمؤمنین فرمودند: چقدر نیکوست نظرت! آیا کسی نظر دیگری دارد؟
مرد دیگری گفت: بله. این کلام خدا که فرمود… و آیه 53 سوره زمر را تلاوت کرد؛ بگو ای بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیادهروی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید یقینا خدا همه گناهان را میآمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
امیرالمؤمنین فرمودند: چقدر نیکوست نظرت! آیا کسی نظر دیگری دارد؟
زمانی که اصحاب دیدند که (به آنچه منظور امام است) نرسیدند، گفتند: خدا و رسولش و پیشوای مومنان آگاهترند.
طبق این نقل امیرالمومنین فرمودند: آیهای در قرآن نیست که بیشتر از این آیه برای من امید به نجات فردا(ی قیامت) را بدهد و سپس آیه 30 سوره شورا را تلاوت فرمودند:
وما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم ویعفو عن کثیر
هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام دادهاید
و بسیاری را نیز عفو میکند!
(که این آیه ظاهرا در مورد مصائب و سختیهای دنیایی است که ناشی از اعمال ماست)
سپس امام فرمودند: آنچه خدا جزایش را در دنیا داده که داده. اما آنچه را در دنیا عفو کرده پس خداوند بردبارتر و بزرگوارتر از آن است که چیزی را در دنیا عفو کند اما در آخرت دوباره به (بازخواست) آن برگردد.
_________________________________
پینوشت: خوف و رجا (امید) دو حالت هستند که وجود آن توامان لازم است. هم امید صرف مضرات دارد و هم خوف خالی. از آیاتی که اصحاب و خود حضرت ذکر کردند، امید به رحمت الهی برداشت میشود به حدی که هیچ گناهکاری بهانهای برای ناامیدی نخواهد داشت. امید حاصل از اینگونه آیات امیدبخش در کنار ترسی که آیات عذاب برای انسان ایجاد میکند، میتوان انسان را در مسیر مستقیم قرار دهد.
اين مطالب از وبلاگ http://manmote.com آورده شده
واژه جهنم را برخی فارسی دانسته اند که اصل آن «گهنام» به معنای چاه بسیار گود و ژرف است. برخی نیز آن را عبری شمرده که از «جهنیون» گرفته شده است. در هر صورت جهنم به عقیده همه ادیان، جایی است در جهان دیگر که بزه کاران را در آنجا انواع عقوبت کیفر می دهند.(ر.ک: جوادی آملی، معاد در قرآن5/365)
مسیر بهشت جهنم راه
از آیات قرآن کریم برمی آید که ورود تبهکاران به جهنم با یک ترتیب خاصی انجام می شود ترتیبی که با نوع رفتار آنها در این دنیا ارتباط تنگاتنگ دارد.
مثالی برای ورود به بحث
برای جدا کردن آهن خالص از سنگ آهن کوره ای برپا می کنند تا با حرارت دادن آن سنگ ذوب شده ناخالصی ها از آن جدا شود. هر بار که قرار است این فرآیند خالص سازی رخ دهد مراحلی وجود دارد که باید یکی پس از دیگری انجام شود.
مرحله اول : آماده سازی کوره است. برای این کار ابتدا سوخت اصلی را وارد کوره می کنند سپس با ماده آتش زایی آن سوخت را شعله ور می کنند پس از آنکه کوره داغ شد موادی را که می خواهند با این آتش بسوزانند و ذوب کنند وارد کوره می کنند.
ورود به بحث
در قیامت، جهنم مثالی مانند همین کوره را دارد یعنی جایی که بستر آتش است و شعله تا بسوزاند و پاک کند ناخالصی آنانی را که در دنیا خود را با توبه و اصلاح پاک نکردند.
هر چند جهنم قیامت به مانند این کوره دنیایی عمل می کند اما تفاوتهایی فراوانی هم دارد که خواب را از چشم بیداردلان می رباید.
آتش اولیه ای که سوخت اصلی جهنم را مشتعل می کند افرادی هستند که در عرف مردم به آنها گفته می شود آتش بیار معرکه. اینان کسانی هستند که با تلاش خود سران اصلی تباهی را تحریک می کنند تا مردم را به گناه بکشانند. به عبارت دیگر اینها همان واسطه های بین سران انحراف و توده تبهکاران هستند که در قیامت به شکل آتش اولیه ای ظهور می کنند که باعث تنوره کشیدن کوره جهنم می شوند
سوخت اصلی جهنم
سوخت اصلی جهنم کسانی هستند که دین و ایمان مردم را به آتش کشیدند و باعث انحراف و تباهی آنها شدند. قرآن با تعبیر هیزم جهنم از این عده یاد می کند و می فرماید: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً »(15/جن) و ستمكاران هیزم دوزخ خواهند بود.
این عده کسانی هستند که تمام سعی و تلاششان در دنیا معطوف به دور کردن مردم از یاد خدا و عمل صالح (7/منافقون) و در مقابل تشویق آنها به گناه و بیآدینی است؛ «الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً»(45/اعراف): کسانی هستند که مردم را از یاد و راه خدا باز می دارند و مىخواهند آن را [با وسوسه و اغواگرى] كج نشان دهند.
این عده پیشاپیش همان جماعت تبهکاری که اینها عامل انحرافشان بودهآاند وارد صحنه قیامت می شوند (98/هود) سپس آنها را می آورند و به زانو در لبه جهنم قرار می دهند آنگاه در مرحله اول آن سران که سوخت اصلی هستند را جدا کرده و قبل از دیگر گنهکاران به درون جهنم ریخته می شوند. (68-70/مریم)
آتش اولیه جهنم
قرآن کریم عده ای را «وَقُود» جهنم می خواند. (10/آل عمران، 24/بقره) «وَقُود» نه به معنای هیزم است و نه به معنای آن آتش اصلی بلکه «وَقُود» به آن شعله اولیه ای می گویند که با آن، آتش اصلی را برپا می کنند. (التحقیق13/172، المیزان 1/138)
جهنم شیطان عذاب زنجیر فریاد
آتش اولیه ای که سوخت اصلی جهنم را مشتعل می کند افرادی هستند که در عرف مردم به آنها گفته می شود آتش بیار معرکه. اینان کسانی هستند که با تلاش خود سران اصلی تباهی را تحریک می کنند تا مردم را به گناه بکشانند. به عبارت دیگر اینها همان واسطه های بین سران انحراف و توده تبهکاران هستند که در قیامت به شکل آتش اولیه ای ظهور می کنند که باعث تنوره کشیدن کوره جهنم می شوند.
به این ترتیب اینها گروه دومی خواهند بود که وارد جهنم می شوند.
محتوای جهنم
پس از مهیا شدن تمام شرایط و داغ شدن کوره جهنم حالا نوبت کسانی است که سخن حق را نشنیده گرفتند «فَأَعْرَضَ أَكْثرَُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُون»(4/فصلت) از قرآن و کلام حق روی گردان شده و آن را نشنیده گرفتند و با هواداری و پیروی از سران کفر و فتنه قدم در گمراهی گذاشتند(59و97/هود ع) و با لجاجت خاصی بر تباهی خود پافشاری کردند؛ «وَ إِنِّی كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً» (7/نوح ع): من هرگاه آنان را دعوت كردم تا آنان را بیامرزى، انگشتان خود را در گوشهایشان می كردند و جامههایشان را به سر می كشیدند و بر انكار خود پافشارى می ورزیدند و به شدت تكبّر می كردند.
خداوند هم در مقابل درباره شیطان و پیروان او فرمود که من جهنم را از تو و پیروانت پر خواهم کرد: «لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعین» (18/اعراف)؛ سوگند یاد مىكنم كه هر كس از تو پیروى كند، جهنم را از تو و آنها لبریز خواهم كرد.
پس سه گروه هستند که به ترتیب وارد جهنم می شوند:
دسته اول؛ سران و سرمداران کفر و فتنه و گمراهی اند که تجسم اعمالشان باعث می شود در قیامت سوخت اصلی جهنم باشند چون اگر اینها نبودند که بساط سقیفه و جنبش سبز را برپا کنند خیل کثیری از مردم گمراه نشده و سر از تباهی در نمی آوردند.
دسته دوم؛ که بعد از سران گمراهی به جهنم پرتاب می شوند آتش بیاران معرکه اند که تجسم اعمال اینها سبب می شود در قیامت به صورت «وَقُود» محشور شوند زیرا همین ها بودند که در دنیا بین سران و توده تبهکاران واسطه گری کردند؛ سایت زدند و نوشتند؛ سخن گفتند و تحریک کردند تا تنور فتنه و تباهی گرم تر و شعله ورتر شود.
دسته سوم؛ هم کسانی هستند که تبعیت کردند و شدند جزء اردوی فتنه و کفر. اینها که از نظر پلیدی به خباثت آن دو گروه اول نمیآرسند به جهنم ریخته می شوند تا حقیقت آن آتشی را که در دنیا حمایت و تبعیت می کردند با تمام وجود احساس کنند. این عده تا وقتی که آن آلودگی عقیده و رفتار در جانشان هست در جهنم خواهند ماند.
بخش قرآن تبیان
در كتاب الرياض الزهره نقل شده كه حضرت آدم (ع) پنج وصيت به فرزندش شيث كرد و دستور داد او هم اين وصيت را به فرزندانش بكند .
برگرفته از كتاب ميداني چرا ؟ مولف : رضا جاهد
چون حضرت ادم (ع) از دنيا رفت و اولاد او به واسطه انثي كه داشتند بر او گريه زياد مي كردند و بي طاقتي مي نمودند شيطان به ايشان وسوسه كرد كه شبيه پدرتان آدم را بسازيد كه تسلي دل و خاطر شما باشد . سپس شبيه آدم (ع) را ساختند و همه روز به زيارت آن صورت مي آمدندو خود را تسلي مي داند و بعد از مدتي كه گذشت شيطان به ايشان گفت : پدر شما كه بزرگ و محترم بوده و سبب بوجود آمدن شما شد . سزاوار است او را سجده كنيد و عبادت نماييد بلكه شبيه حوا را نيز بسازيد اورا سجده كنيد پس چنين كردند چندي كه گذشت به اذهان مردم رسوخ كرد كه اينها خالق هستند و رفته رفته بت پرستيدن در ميان بني آدم شيوع يافت.
برگرفته از كتاب ميداني چرا ؟ نوشته : رضا جاهد
(خلاصه مطلب) بدون تعارف، اگر زحمت و مشقت و سختي نيست، نماز را در پنج وقت بخوانيد تا افضل باشد.
اما آيا هيچ يك از مساجد ما پنج وقت نماز جماعت برگزار مي كنند! حتمانظر بدهيد
نخست به منظور روشن شدن بحث، شایسته میدانیم دیدگاه فقها را در این زمینه یادآور شویم:
1- همه گروههای اسلامی در این مسأله اتفاق نظر دارند که در «عرفه» میتوان هر دو نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، با هم و بدون فاصله ادا نمود، و در «مزدلفه» نیز جایز است نماز مغرب و عشا را در وقت عشا به جا آوریم.
2- حنفیها میگویند: جمع بین نماز ظهر و عصر در یک وقت، و نماز مغرب و عشا در یک وقت، تنها در همان دو مورد«عرفه» و «مزدلفه» جایز است و در سایر موارد، نباید صورت پذیرد.
3- حنبلیها، مالکیها و شافعیها، میگویند: جمع بین نماز ظهر و عصر و یا جمع میان نماز مغرب و عشا در یک وقت خاص، علاوه بر دو مورد یاد شده، در حال سفر نیز، جایز است. برخی از این گروهها، با هم خواندن دو نماز را، در موارد اضطراری؛ مانند زمانی که باران ببارد و یا نمازگزار بیمار یا در هراس از دشمن باشد، جایز میدانند.[1]
4- شیعه بر آن است که هر یک از نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا، یک «وقت خاص» دارند و یک «وقت مشترک».
الف – وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعی(وقت زوال) است تا مقدار زمانی که چهار رکعت نماز خوانده میشود، در این مدت محدود، تنها نماز ظهر را می توان به جا آورد.
ب- وقت خاص نماز عصر، زمانی است که از آن لحظه تا وقت غروب تنها به اندازه مدت خواندن نماز عصر، فرصت باشد.
ج-سخن شیعه آن است که در تمام این وقت مشترک، میتوانیم نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله بخوانیم، ولی اهل تسنن معتقدند، از اول ظهر شرعی(وقت زوال) تا آنگاه که سایه هر چیز، به اندازه خود آن چیز، گردد، به نماز ظهر اختصاص دارد و نباید نماز عصر، در این مدت خوانده شد، و از آن پس تا موقع مغرب، به نماز عصر اختصاص دارد و نمیتوان نماز ظهر را در آن وقت به جا آورد.
د- وقت خاص نماز مغرب، از آغاز مغرب شرعی است تا مقدار زمانی که سه رکعت نماز خوانده شود و در این مدت محدود، تنها نماز مغرب را میتوان ادا نمود.
ه- وقت خاص نماز عشا، زمانی است که از آن لحظه تا نیمه شب شرعی، تنها به اندازه خواندن نماز عشا فرصت باشد. در این مدت کوتاه، تنها نماز عشا را میتوانیم به جا آوریم.
و- وقت مشترک بین دو نماز مغرب و عشا، از انتهای وقت خاص نماز مغرب تا ابتدای وقت خاص نماز عشا ادامه دارد.
شیعه معتقد است: در طول این مدت مشترک، میتوانیم نماز مغرب و عشا را با هم و بدون فاصله بخوانیم، ولی اهل سنت میگویند، از اول غروب تا هنگام زوال شفق از مغرب، به نماز مغرب اختصاص دارد و نباید نماز عشا در این مدت خوانده شود. و از هنگام زوال شفق از مغرب تا نیمه شب شرعی، به نماز عشا اختصاص دارد و نمیتوان نماز مغرب را در آن به جا آورد.
نتیجه این که: بنابر نظریه شیعه، پس از فرا رسیدن ظهر شرعی، میتوانیم نماز ظهر را بخوانیم و بلافاصله به خواندن نماز عصر بپردازیم، یا نماز ظهر را پیش از فرارسیدن وقت خاص نماز عصر به پایان رسانیم و سپس نماز عصر را بخوانیم و بدین سان، بین نماز ظهر عصر، جمع نماییم، گرچه مستحب است نماز ظهر را پس از زوال و نماز عصر را هنگامی که سایه هر چیز به اندازه خود آن گردد، به جا آوریم.
همچنین میتوانیم به هنگام فرا رسیدن مغرب شرعی، نماز مغرب را ادا نماییم و بلافاصله پس از آن، به خواندن نماز عشا بپردازیم و یا نماز مغرب را تا نزدیک وقت خاص نماز عشا به تأخیر اندازیم به طوری که نماز مغرب را پیش از فرا رسیدن وقت خاص نماز عشا، به پایان رسانیم و سپس به خواندن نماز عشا مبادرت ورزیم و بدین سان، بین نماز مغرب و عشا جمع کنیم، گرچه مستحب است نماز مغرب را پس از مغرب شرعی و نماز عشا را بعد از زوال شفق از جانب مغرب به جا آوریم.
این بود نظریه شیعه، لیکن اهل سنت، جمع بین دو نماز ظهر و عصر و یا دو نماز مغرب و عشا به این نحو را به طور مطلق در همه جا و همه وقت جایز نمیدانند. بنابراین محل بحث، عبارت است از جمع میان دو نماز در همه زمانها و مکانها، به طوری که هر دو نماز،در وقت یکی از آنها ادا شود، مانند جمع میان دو نماز عرفه و مزدلفه.
5- همه مسلمانان در این مسأله اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی میان دو نماز، جمع نمود، ولی در تفسیر این روایت، دو نظر وجود دارد:
الف – شیعه میگوید: مقصود این است که در نخستین اوقات نماز ظهر، پس از اتمام نماز ظهر، نماز عصر را به جا آورد و همچنین در نخستین اوقات نماز مغرب، میشود پس از خواندن نماز مغرب، نماز عشا را ادا نمود، و این مسأله به زمان یا مکان و یا شرایط خاصی بستگی ندارد بلکه در همه جا و همه وقت، جایز است.
ب- دیگران میگویند: مقصود روایت این است که نماز ظهر، در آخر وقت آن و نماز عصر در اول وقت آن به جا آورده شود و نیز نماز مغرب در آخر وقت و نماز عشا در آغاز وقت آن ادا گردد.
اکنون به منظور روشن شدن مسأله، به بررسی روایات در این زمینه می پردازیم و ثابت میکنیم که مقصود از جمع در این احادیث همان است که شیعه میگوید؛ یعنی دو نماز را در وقت یکی از آنها به جا آوردن، نه ادا نمودن یکی از آنها در آخر وقت آن و به جا آوردن دیگری در اول وقت آن:
اینک روایات
1- احمد بن حنبل – رهبر گروه حنابله – در مسند خود از جابر بن زید، چنین روایت میکند:
«جابر بن زید گوید: از ابن عباس شنیدم که میگفت: با پیامبر گرامی هشت رکعت نماز (ظهر و عصر) را با هم و هفت رکعت نماز (مغرب و عشا) را نیز با هم به جای آوردم. میگوید به «ابوشعثا» گفتم: فکر میکنم رسول خدا، نماز ظهر را به تأخیر انداخت و نماز عصر را زودتر ادا نمود و نیز نماز مغرب را به تأخیر انداخت و نماز عشا را زودتر به جا آورد، (ابوشعثا) گفت: من هم چنین میاندیشم.»[2]
از این روایت به روشنی معلوم میگردد که پیامبر گرامی، هر دو نماز ظهر و عصر را با هم و هر دو نماز مغرب و عشا را نیز با هم و بدون فاصله، به جای آورده است.
2- احمد بن حنبل، از عبدالله بن شقیق، روایت ذیل را یاد آور میشود:
«ابن عباس بعد از نماز عصر، برای ما سخنرانی نمود تا آنگاه که خورشید غروب کرد و ستارگان آشکار شدند و مردم ندای نماز دادند و در آن میان، مردی از قبیله بنی تمیم به تکرار کلمه «نماز» پرداخت، ابن عباس خشمگین گردید و گفت: آیا تو میخواهی سنت پیامبر را به من بیاموزی؟ من شاهد و ناظر بودم که رسول خدا بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود.»[3]
عبدالله میگوید: برای من در این مسأله، تردیدی بروز کرد و لذا در دیداری با ابوهریره در این مورد سؤال کردم و او سخن ابن عباس را تأیید نمود.
در این حدیث، دو تن از صحابه؛ «عبدالله بن عباس» و «ابوهریره» بر این حقیقت گواهی میدهند که پیامبر گرامی نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را با هم خوانده و ابن عباس نیز به رفتار پیامبر، تأسی نموده است.
3- مالک بن انس – رهبر گروه مالکیه – در کتاب «موطأ» اینگونه مینگارد:
«صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الظهر و العصر جمیعا، و المغرب و العشاء جمیعا فی غیر خوف و لا سفر؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هر دو نماز ظهر و عصر را با هم خواندند و هر دو نماز مغرب و عشا را نیز با هم به جا میآورد، بدون این که از دشمن بهراسد و یا در سفر باشد.»
4- مالک بن انس، از معاذ بن جبل، چنین روایت مینماید:
«فکان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یجمع بین الظهر والعصر، والمغرب والعشاء؛ رسول خدا، نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشا را نیز با هم میخواند.»
5- مالک بن انس از نافع و او از عبدالله بن عمر چنین روایت میکند:
«کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا عجل به الشیر یجمع بین المغرب و العشاء: هرگاه پیامبر برای پیمودن سیری عجله داشت، نماز مغرب و عشاء را با هم میخواند.»[4]
6- مالک بن انس، از ابوهریره چنین روایت میکند:
«ان رسول الله (صلی الله علیه و آله) کان یجمع بین الظهر والعصر فی سفره الی تبوک: پیامبر گرامی در راه تبوک، نماز ظهر و عصر را با هم به جا میآورد.»[5]
7- مالک در موطأ از نافع چنین روایت مینماید:
« ان عبدالله بن عمر کان اذا جمع الامراء بین المغرب و العشاء فی المطر جمع معهم؛ هرگاه امیران، نماز مغرب و عشا را در باران با هم میخواندند، عبدالله بن عمر هم هر دو نماز را با هم ادا مینمود.»[6]
8- مالک بن انس به نقل از علی بن حسین مینگارد:
«کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) اذا اراد ان یسیر بومه جمع بین الظهر و العصر و اذا اراد ان یسیر لیله جمع بین المغرب والعشاء؛ هرگاه پیامبر میخواست در روز، طی طریق نماید، نماز ظهر و عصر را با هم ادا میکرد و هر وقت میخواست در شب مسیری را بپیماید، نماز مغرب و عشا را با هم به جا میآورد.»[7]
9- محمد زرقانی در شرح موطأ، از بی شعثا چنین روایت میکند:
«ان بن عباس صلی بالبصرة الظهر والعصر لیس بینهما شیء والمغرب و العشاء لیس بینهما شیء؛ عبدالله بن عباس در شهر بصره، نماز ظهر و عصر را با هم خواند، به طوری که بین آن دو فاصلهای نبود و نماز مغرب و عشا را نیز با هم ادا نمود؛ به گونهای که بین آن دو فاصلهای نیفتاد.»[8]
10- زرقانی از طبرانی او از ابن مسعود، آورده است:
«پیامبر گرامی، نماز ظهر و عصر را با هم اقامه کرد و نماز مغرب و عشا را نیز با هم به جا آورد. در این مورد از وی سؤال شد، فرمود: برای این که امت من در رنج و سختی قرار نگیرند.»[9]
11- مسلم بن حجاج، به واسطه ابو زبیر و از سعید بن جبیر و او از ابن عباس روایت میکند:
«صلی رسول الله (صلی الله علیه و آله) الظهر والعصر جمیعا بالمدینة فی غیر خوف و لا سفر؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مدینه منوره بدون هیچ هراسی از دشمن و بدون این که در حال سفر باشد، نماز ظهر و عصر را با هم به جا آورد.»[10]
سپس ابن عباس، در مورد هدف پیامبر از این کار میگوید: برای این که میخواست هیچ کس از امت وی در زحمت نیفتد.[11]
12- مسلم در صحیح خود، از سعید بن جبیر و او از ابن عباس روایت مینماید که گفته است:
«جمع رسول الله (صلی الله علیه و آله) بین الظهر و العصر، المغرب و العشاء فی المدینة، من غیر خوف و لا مطر؛ پیامبر گرامی، در مدینه منوره بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود، بدون این که هراسی در میان باشد و یا باران ببارد».[12]
آنگاه سعید بن جبیر میگوید: از ابن عباس پرسیدم: چرا پیامبر به چنین رفتاری مبادرت ورزید؟ ابن عباس گفت: برای آن که نمیخواست امت خود را به زحمت بیندازد.[13]
13- ابوعبدالله بخاری باب ویژهای را تحت عنوان «باب تأخیر الظهر الی العصر» به این مسأله اختصاص داده[14] که خود این عنوان، گویاترین شاهد بر آن است که میتوان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر،هر دو را با هم به جا آورد. آنگاه بخاری در همان باب، روایت یاد شده در زیر را بیان میکند:
«پیامبر (صلی الله علیه و آله) هفت رکعت (نماز مغرب و عشا) و هشت رکعت (نماز ظهر و عصر) را در مدینه به جای آورد.»[15]
از این روایت به خوبی روشن میگردد که نه تنها میتوان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر، هر دو را با هم ادا نمود، بلکه به قرینه سیاق استفاده میشود که به پیروی از پیامبر گرامی، میتوان نماز مغرب را نیز به تأخیر انداخت و در وقت نماز عشا به جای آورد.
14- و لذا بخاری در جای دیگر از صحیح میگوید:
« عبدالله بن عمر و ابو ایوب انصاری و عبدالله بن عباس گفتهاند: پیامبر دو نماز مغرب و عشا را با هم (بدون فاصله) به جا آورد.»[16]
بخاری میخواهد از این روایت استفاده کند که پیامبر گرامی نماز مغرب و عشا را با هم خواند و گرنه معلوم است که پیامبر بینماز نبوده است.
15- مسلم بن حجاج در صحیح خود،چنین مینگارد:
«مردی به ابن عباس گفت: نماز، او سخنی نگفت. دوباره گفت: نماز، ابن عباس سکوت نمود، باز گفت: نماز، وی پاسخی نداد. برای چهارمین بار گفت:نماز، ابن عباس گفت: «لا ام لک؛ مادر برایت نباشد» آیا تو میخواهی نماز را به ما بیاموزی؟ در حالی که ما با پیامبر، بین دو نماز جمع مینمودیم و هر دو را با هم به جا میآوردیم.»[17]
16- مسلم روایت میکند:
«پیامبر گرامی، جمع بین نمازها را در مسافرت خود در غزوه تبوک انجام داد و بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود. سعید بن جبیر میگوید: از ابن عباس سبب آن را پرسیدم؟ گفت: پیامبر میخواست که امت خود را در رنج و سختی نیندازد.»[18]
17- مسلم بن حجاج، از زبان معاذ، چنین حکایت میکند:
«با پیامبر گرامی در نبرد تبوک، خارج شدیم، پیامبر نماز ظهر و عصر را با هم به جا میآورد و نماز مغرب و عشا را نیز با هم ادا مینمود.»[19]
18- مالک بن انس، در کتاب «موطأ» مینگارد:
«ابن شهاب، از سالم بن عبدالله پرسید: آیا نماز ظهر و عصر در حین مسافرت با هم جمع میشوند؟ پاسخ داد: آری اشکالی ندارد، آیا نماز مردم را در روز عرفه (در سرزمین عرفات) نمیبینی؟»[20]
لازم به ذکر است که مسلمانان جایز میدانند در روز عرفه و در عرفات، بین نماز ظهر و عصر، جمع کنند و هر دو را در وقت ظهر و بدون فاصله میخوانند. در اینجا سالم بن عبدالله میگوید: همانطور که مردم در عرفه، هر دو نماز را با هم میخوانند، در غیر عرفه نیز میتوان بین آن دو جمع نمود.
19- متقی هندی، در کتاب «کنزالعمال» آورده:
«عبدالله بن عمر گوید: پیامبر گرامی، در حالی که ساکن و در حضر بود و در حال سفر نبود، بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود. پس مردی از ابن عمر سؤال نمود: چرا پیامبر به چنین رفتاری مبادرت ورزید؟ پاسخ داد: برای این که امت خود را در رنج و مشقت نیندازد، اگر شخصی بخواهد بین دو نماز جمع نماید.»[21]
20- همچنین در «کنز العمال» چنین میخوانیم:
«جابر بن عبدالله گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) بین نماز ظهر و عصر با یک اذان و دو اقامه، جمع نمود.»[22]
21- در کنزالعمال، روایت ذیل را یادآور میشود:
«جابر بن عبدالله میگوید: در حالی که پیامبر گرامی در مکه بودند، خورشید غروب نمود و هنگامی که به منطقه «سرف» رسید، نماز مغرب و عشا را با هم ادا نمود.»[23]
22- در کنزالعمال: از ابن عباس، چنین آمده:
«پیامبر گرامی، در مدینه منوره، بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود، بدون این که در حال سفر باشد و یا باران ببارد. راوی میگوید: از ابن عباس پرسیدم: چرا پیامبر بین دو نماز جمع نمود؟ ابن عباس پاسخ داد: زیرا پیامبر میخواست در رفتار امت خود توسعه و تسهیلی ایجاد نموده باشد.»[24]
نتیجه
اینک در پرتو روایات یاد شده، به جمع بندی دلائل روشنی که بر صحت تفسیر جمع، از نظر شیعه گواهی میدهد، می پردازیم:
1- جمع بین دو نماز در یک وقت، به دلیل تسهیل امور و پیشگیری از رنج و زحمت:
بسیاری از روایات، بر این حقیقت گواهی میدهد که اگر جمع میان نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا در یک وقت جایز نباشد، موجب رنج و مشقت در کار مسلمانان میگردد، و لذا پیامبر به منظور ایجاد نوعی توسعه و تسهیل در امور مسلمانان، با هم خواندن هر دو نماز را در یک وقت، تجویز نمودند. در این زمینه به احادیث دهم، شانزدهم، نوزدهم و بیست و دوم، مراجعه فرمایید.
روشن است که اگر مقصود از روایات یاد شده، این باشد که میتوان نماز ظهر و عصر را به آخر وقت آن، (نزدیک زمانی که سایه هر چیز به اندازه خود آن باشد) در نزد اهل سنت تأخیر انداخت و نماز عصر را در آغاز وقت آن به جا آورد، به طوری که هر دو نماز با هم و در عین حال در محدوده وقت خود خوانده شود، یک چنین کاری نه تنها مایه سهولت نیست بلکه موجب مشقت و زحمت بیشتر است در حالی که هدف از جمع میان دو نماز تسهیل در امور است.
با این بیان، روشن میگردد مقصود آن است که میتوان دو نماز را در سراسر وقت مشترک میان آن دو، مانند اوائل وقت یاد شده و یا اواخر آن به جا آورد، نه این که یکی را در آخر وقت آن نماز و دیگر را در آغاز وقتش ادا نماییم.
2- جمع میان دو نماز در یک وقت در عرفه، بیانگر کیفیت جمع است
همه گروههای اسلامی، جمع میان دو نماز ظهر و عصر در یک وقت را در عرفه جایز دانستهاند،[25] از سوی دیگر برخی از روایات یاد شده، بر این معنا گواهی میدهد که اینگونه جمع میان دو نماز، در جاهای دیگر نیز بسان جمع میان آنها در عرفه میباشد و از این نظر، تفاوتی میان روز عرفه و سایر روزها و یا سرزمین عرفات و سایر سرزمینها وجود ندارد. در این مورد، به حدیث هیجدهم مراجعه فرمایید.
بنابراین همان گونه که در عرفه میتوان نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، به اتفاق آرا همه مسلمانان به جا آورد، همچنین در غیر عرفه نیز، جمع یاد شده جایز میباشد.
3- شیوه جمع میان دو نماز در سفر، بیانگر کیفیت جمع است
از طرفی، فقهای حنبلی، مالکی و شافعی جمع میان دو نماز را در حال سفر، جایز دانستهاند و از سوی دیگر، روایات یاد شده تصریح مینماید که در این زمینه، تفاوتی میان سفر و حضر وجود ندارد و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) هم در سفر و هم در حضر، میان دو نماز جمع مینمود.
در این مورد، به روایات سوم، یازدهم، سیزدهم، نوزدهم و بیست و دوم مراجعه فرمایید. بر این اساس، همانطور که با هم خواندن دو نماز در یک وقت در سفر( به نحوی که شیعه میگوید) جایز است، در حضر نیز جایز میباشد.
4- شیوه جمع میان دو نماز در حال اضطرار، بیانگر کیفیت جمع در حال اختیار است
تعداد انبوهی از روایات صحاح و مسانید، بر این حقیقت گواه است که پیامبر گرامی و صحابه آن حضرت، در مواقع اضطراری مانند زمان بارش باران، و یا ترس از دشمن و یا در حال بیماری، دو نماز را – چنانکه شیعه میگوید – با هم و در یک وقت، به جا میآوردند، و لذا بسیاری از فقیهان گروههای مختلف اسلامی، به جواز آن در برخی حالتهای اضطراری، فتوا دادهاند، در حالی که روایات یاد شده، تصریح مینمایند به این که از این جهت نیز، میان حالت اضطرار و غیر آن، تفاوتی وجود ندارد و پیامبر گرامی در غیر باران و هراس از دشمن نیز، میان دو نماز جمع مینمود. در این زمینه به روایات سوم، یازدهم، دوازدهم و بیست و دوم، مراجعه فرمایید.
5- رفتار صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیانگر کیفیت جمع است
در میان روایات یاد شده، به این نکته برخورد میکنیم که بسیاری از صحابه پیامبر، هر دو نماز را در وقت واحد با هم به جا میآورند، چنانکه عبدالله بن عباس، نماز مغرب را آنقدر به تأخیر انداخت تا هوا تاریک گشت و ستارگان اسمان، پدیدار شدند و هر قدر دیگران، کلمه نماز را ندا میکردند، به آنان اعتنا نمینمود و سرانجام نماز مغرب و عشا را بعد از سپری شدن پاسی از شب، با هم به جا آورد و در پاسخ اعتراض کنندگان گفت: من شاهد و ناظر بودم که پیامبر هم، این چنین نماز میخواند و ابوهریره نیز، سخن ابن عباس را تأیید نمود. در این مورد به روایات دوم، هفتم، نهم و پانزدهم مراجعه نمایید.
در پرتو روایات یاد شده، تردیدی نمیماند که ابن عباس، به شیوهای که شیعه بر آن است، میان دو نماز در وقت یکی از آنها، جمع نمود.
6- سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیانگر شیوه جمع میان دو نماز است
از حدیث بیست و یکم، به روشنی معلوم گردید که پیامبر به هنگام مغرب، هنوز در مکه بودند و نماز مغرب را به تأخیر انداختند تا این که در منطقه سرف که در فاصله نه میلی مکه قرار دارد، هر دو نماز مغرب و عشا را با هم در یک وقت به جا آورد. در حالی که روشن است اگر آن حضرت، به هنگام اول مغرب هم از شهر مکه حرکت نموده باشد، تا زمانی که به منطقه سرف برسد، با توجه به وسائل کندرو و حمل و نقل قدیم، طبعا قسمتی از شب گذشته بوده است، و لذا پیامبر گرامی هر دو نماز مغرب و عشا را در وقت نماز عشا با هم ادا نموده است.
از مجموع روایات یاد شده – که همگی از منابع روایی و صحاح و مسانید اهل تسنن استخراج گردیدهاند، صحت نظریه شیعه، مبنی بر جواز جمع میان دو نماز ظهر و عصر و یا دو نماز مغرب و عشا، در یک وقت، به بیانی که گذشت و عمومیت و گسترش آن نسبت به همه شرایط و مکانها و زمانها به ثبوت میرسد.
[1] - با اقتباس از: «الفقه علی المذاهب الاربعه». کتاب الصلاة، الجمع بین الصلاتین تقدیما و تأخیرا.
[2] - مسند احمد بن حنبل: ج 1، ص 221.
[3] - مسند احمد: ج 1، ص 251.
[4] - موطأ مالک: کتاب الصلوة: ط 3 (بیروت)، ص 125، حدیث 177.
[5] - موطأ مالک: کتاب الصلوة، ص 124، حدیث 175.
[6] - مدرک سابق: ص 125، حدیث 179.
[7] - مدرک سابق: ص 125، حدیث 181.
[8] - شرح زرقانی بر موطأ مالک: ط مصر، جزء اول، باب «الجمع بین الصلاتین فی الحضر و السفر»: ص 294.
[9] - مدرک سابق: ص 294.
[10] - صحیح بخاری جزء 2ت ط مصر، ص 151، «باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر».
[11] - مدرک سابق، در ذیل حدیث یاد شده.
[12] - همان مدرک: ص 152.
[13] - مدرک سابق: ص 152، در ذیل حدیث یاد شده.
[14] - صحیح بخاری: جزء اول، ص 110 – کتاب الصلوة: باب «تأخیر الظهر الی العصر» ط مصر، نسخه امیریه، سنه 1314ه.
[15] - مدرک سابق.
[16] - صحیح بخاری: جزء اول، - کتاب الصلوة: باب ذکر العشاء، ص 113، ط مصر، سنة 1314 ه.
[17] - صحیح مسلم: جزء 2، ص 153، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر.
[18] - صحیح مسلم: جزء 2، ص 151، ط مصر.
[19] - مدرک سابق: ص 152.
[20] - موطأ مالک: ط 3 (بیروت)، ص 125، حدیث 180.
[21] - کنز العمال: کتاب الصلوة، الباب الرابع فی صلاة المسافر، باب جمع، ج 8، ص 246، ط 1(حلب)، سنة 1391 ه.
[22] - کنزالعمال: کتاب الصلوة، الباب الرابع فی صلوة المسافر، باب جمع، ج 8، ص 247، ط 1(حلب).
[23] - «سرف» منطقهای است که در نه میلی مکه واقع است.(کنزالعمال، در ذیل روایت حدیث یاد شده آورده).
[24] - کنزالعمال: کتاب الصلوة، الباب الرابع، باب جمع، ج 8.
[25] - الفقه علی المذاهب الاربعه: کتاب الصلوة، الجمع بین الصلاتین تقدیما و تأخیرا.
برگرفته از سايت موسسه جهانی سبطین
1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.
2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات “الْحَىُّ الْقَیُّومُ” پیش از “الرَّحْمنُ الرَّحیمُ” است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار كند.
3- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام میکند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟
حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شدهای را تربیت مىكند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.
4- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.
5- در هر پنجشنبه این ماه دو ركعت نماز اقامه شود؛ که در هر ركعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت مىكنند. پس ملائكه عرض مىكنند خداوندا بیامرز روزهداران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّتعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد.
عبادت و صلوات
6- در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .
7- در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیهالسلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :
اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثیرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّكَ سَیِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.
اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْكَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .
عبادت و صلوات
8- در این ماه مناجات شعبانیه خوانده شود. این مناجات از ابن خالویه نقل شده و گفته این مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان است.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُكَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیكَ مُسْتَكیناً لَكَ مُتَضرِّعاً اِلَیْكَ راجِیاً لِما لَدَیْكَ ثَوابى وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَمیرى وَلا یَخْفى عَلَیْكَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُكَ عَلَىَّ یا سَیِّدى فیما یَكُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَریرَتى وَ عَلانِیَتى وَ بِیَدِكَ لا بِیَدِ غَیْرِكَ زِیادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُنى.
اِلهى اَعُوذُبِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ اِلهى اِنْ كُنْتُ غَیْرَ مُسْتَاْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِكَ اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْكَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَیْكَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ اِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى.
اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ یَزَلْ بِرُّكَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنّى فى مَماتى اِلهى كَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصّالِحینَ فَلا تَفْضَحْنى یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى وَ عَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ یَوْمَ تَقْضى فیهِ بَیْنَ عِبادِكَ اِلهى اعْتِذارى اِلَیْكَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیْهِ الْمُسیئُونَ.
اِلهى لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَیِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجاَّئى وَ اَمَلى اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى. اِلهى ما اَظُنُّكَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْكَ اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَلا یَبیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى اِلهى كَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَیْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ كانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِكَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوما.ً
اِلهى وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابى فى سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْكَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَیْقِظْ اَیّامَ اغْتِرارى بِكَ وَ رُكُونى اِلى سَبیلِ سَخَطِكَ. اِلهى وَ اَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَیْكَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْكَ مِمَّا كُنْتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِكَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ اِلهى لَمْ یَكُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالى فى كَرَمِكَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَكَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَكَ یا قَریبَاً لا یَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوكٍ. اِلهى اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ یا اِلهى فَلا تُخَیِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِكَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِكَ اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَ لَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ.
اِلهى بِكَ عَلَیْكَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِكَ وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِكَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا اَمْلِكُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ اِلهى هَبْ لى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً.
اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَیْكَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى كَرَمِ عَطْفِكَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلاَّئِكَ اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیْمُ عِقابِكَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِكَ.
اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِكَرَكَ وَلا و یَنْقُضُ عَهْدَكَ وَلا یَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِكَ اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الاْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً كَثیراً.
این از مناجاتهاى جَلیلُ الْقَدْر اَئمه عَلیهمُ السلام است.
عبادت و صلوات
اعمال مُختصّه ماه شعبان
شب اوّل
دوازده ركعت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و یازده مرتبه توحید خوانده شود.
روز اوّل
1- روزه این روز فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه هر كه روز اوّل شعبان را روزه بگیرد براى او بهشت واجب میشود.
2- سید بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ علیه و آله براى كسى كه سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد ثواب بسیارى نقل كرده است.
3- در شبهاى سه روز اول دو ركعت نماز وارد شده که در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید یازده مرتبه خوانده شود.
روز سوّم
روز سوم، روز مباركى است كه امام حسین بن على علیهماالسلام در این روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وكیل امام حسن عسكرى علیه السلام نامهای رسیده که مولاى ما امام حسین علیهالسلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس این روز را روزه گرفته شود و دعای ذیل در آن روز خوانده شود.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فیها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِكُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ وَ یَكُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْكَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُكَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.
اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْكَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ. اَللّهُمَّ وَ كَما اَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ یُكْثِرُ الصَّلوةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فیهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَما وَ هَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ .
از امام صادق علیه السلام برای این روز دعایی روایت شده که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خواندهاند:
اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَكانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلایِقِ عَریضُ الْكِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْكَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ اِذا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَیْكَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْكَ خاَّئِفاً وَ اَبْكى اِلَیْكَ مَكْرُوباً وَ اَسْتَعینُ بِكَ ضَعیفاً وَ اَتوَكَّلُ عَلَیْكَ كافِیاً اُحْكُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ نَبِیِّكَ وَ وَُلَْدُ حَبیبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِكَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
شب سیزدهم
اولین شب از لَیالى بیض است و كیفیّت نماز امشب و دو شَبِ بعد به ماه رجب مراجعه شود .
منبع:
مفاتیح الجنان